نمونهی بارز یک فرد موفق و جوان کسی نیست جز مارک زاکربرگ ۳۱ ساله که با ایدهای بزرگ شبکههای اجتماعی را دگرگون و خود را بسیار ثروتمند کرده است. اما در کشورهای مختلف نیز افراد جوان و ثروتمند مانند او وجود دارند که در ادامه با آنها آشنا خواهیم شد. با ما همراه شوید.
مارک زاکربرگ زمانی که فکر ساخت فیسبوک را در اتاق خوابگاهش در سر میپروراند ۲۳ سال داشت و هیچ وقت تصور آن را نمیکرد که در سایهی فیسبوک به یکی از جوانترین میلیاردرهای دنیا تبدیل شود. در ماه مه گذشته، زمانی که او ۳۱ سالگی خود را جشن میگرفت سهام او در فیسبوک ۹ میلیارد دلار ارزش داشت.
قطعا زاکربرگ یک اسوه و نمونه برای هم ردههای خود است اما افراد دیگری در سراسر دنیا زندگی میکنند که مانند او جوان و ثروتمند هستند که در ادامه به معرفی آنها خواهیم پرداخت.
باربری و حمل بار ، اسباب کشی منزل و اداری ف بسته بندی ،
باربری بارسلون : اولین و معتبر ترین شرکت حمل و نقل لوازم منزل و اداری
پاول دوروف ۳۰ ساله، مارک زاکربرگ روسیه لقب گرفته است چون که شبکه اجتماعی او با نام VK کاربران بیشتری نسبت به فیسبوک در روسیه دارد. متاسفانه دوروف در سال گذشته مجبور به ترک روسیه شد چرا که مدعی بود دولت روسیه درصدد غصب شرکت او بوده است. او در حال حاضر مالک اپلیکیشن پیامرسان محبوب تلگرام است.
دو برادر به نامهای پاتریک و جان کولیسون که هر دو ۲۶ ساله هستند، مارک زاکربرگهای ایرلند لقب گرفتهاند چرا که استارتآپ آنها به نام استرایپ توانسته موفقیتهای زیادی کسب کند. این دو برادر در حال حاضر در سیلیکون ولی زندگی میکنند.
استرایپ به تازگی برای راهاندازی سرویس اپل پی قراردادی ۵ میلیارد دلاری به امضا رسانده است.
کوئک سیو روئی ۲۸ ساله هنگامی که مشغول تحصیل در مقاطع تحصیلات تکمیلی بود، اخراج شد. اما او با راهاندازی اپلیکیشن فروش بدون واسطه به نام کاروسل، سیل عظیمی از توجه کاربران در سنگاپور را به سمت خود جلب کرده است.
یوشیکازو تاناکا، شبکهی اجتماعی خود به نام SNS Gree را در سن ۲۶ سالگی بنیان نهاده است. در سال ۲۰۱۰ و در سن ۳۳ سالگی او جوانترین مالک شرکتی بود که سهام آن توانسته در بالای لیست بازار بورس توکیو جایگاهی به نام خود ثبت کند. ارزش شرکت او ۱.۷ میلیارد دلار تخمین زده میشود.
مایکل لیت به عنوان پروژهی سال آخر دانشگاه خود در دانشگاه واترلو، استارتآپ ویدیویی ویدیارد را پایهگذاری کرد. امروزه این شرکت یکی از بهترین استارتآپهای کانادا است و توانسته ۲۶ میلیون دلار سرمایه جذب کند.
مدیر عامل اسپاتیفای در سن ۳۲ سالگی ۴۰۰ میلیون دلار سرمایه دارد. دنیل ایکا البته استارتآپهای دیگری نیز دارد که آنها را به شرکتهایی مانند ایبِی و ترید دوبلر فروخته است.
گوستاوو کائتانوی ۳۳ ساله در سال ۲۰۰۴ میلادی یک شرکت در حال ورشکستگی پخش بازیهای موبایل را خرید و آن را تبدیل به سامبا تک کرد. شرکت او امروزه بزرگترین بستر بازیهای آنلاین در آمریکای لاتین را دارد.
مبارک موییکای ۲۰ ساله، مدیر عامل زاگاسی است که استارتآپی کنیایی برای ساخت نرمافزارهای کسب و کار است. در سن ۱۶ سالگی او شرکت هاستینگ وب به نام Hypercentury Technologies را پایهگذاری کرد و آن را به قیمتی میلیون دلاری به فروش رساند.
همچنین او بورسیهی تحصیلی بزرگی از دانشگاه هاروارد آمریکا را نیز رد کرده است.
در سال ۲۰۰۸ میلاد دیپاک راویندزان و ۳ نفر از دوستان او از دانشگاه کانور هند اخراج شدند و شرکت اینوز را راهاندازی کردند. این شرکت به کاربران در هند اجازه میدهد تا جستجوی گوگل و ویکیپدیای خود را از طریق پیامک انجام دهند چرا که اینترنت همراه در هند خیلی معمول نیست.
سال گذشته راویندران از اینوز خارج شد تا Lookup را راهاندازی کند. این سرویس به کاربران موبایل اجازه میدهد تا با کسب و کارهای محلی گفتوگو کنند.
مارک زاکربرگ که در حال حاضر سرمایهای ۳۸ میلیارد دلاری دارد و سرمایهی خود را مدیون موفقیتهای بزرگ فیسبوک است که او در سالهای جوانی آن را پایهگذاری کرده است.
رشد بینالمللی و سریع فیسبوک به همراه پروژههایی مانند internet.org کار را برای دیگر شرکتهای نوپا برای موفقیت در زمینهی شبکههای اجتماعی بسیار دشوار کرده است.
در ماههای گذشته، زاکربرگ زمان زیادی را صرف قانع کردن دولت چین برای آزاد کردن استفاده از فیسبوک کرده است اما تا به حال موفق نبوده است.
نمیتوانید با خونسردی از کنارشان بگذرید . آنها در حالی به زندگی شما پا میگذارند که فرصت موشکافی رفتارشان را از شما میگیرند و ذهنتان را به مسیری که میخواهند، هدایت میکنند. برای شما هم پیش آمده که با آرامش و شادی وارد محیط کارتان یا یک مهمانی خانوادگی شوید و چند ساعت بعد با چهرهای گرفته و ذهنی پریشان به خانه بازگردید؟
شاید خودتان هم ندانید که قدرت خارقالعاده آدمهای سمی بوده که حالتان را زیر و رو کرده و ممکن است این افراد ذهن شما را به شکلی شست و شو داده باشند که دلیلی برای شک کردن به حرفهایشان پیدا نکنید. آدمهای سمی نه تنها بسیاری از ما را محاصره کردهاند، بلکه آنقدر قدرتمند و تاثیرگذار هستند که تنها با یک تماس تلفنی یا چند ساعت معاشرت، میتوانند افکارمان را به هم بریزند. اگر تا امروز چیزی از این آدمها نمیدانستید و بهخاطر نداشتن همین شناخت اجازه میدادید که رویتان تاثیر بگذارند، از راهنماییهای ما استفاده کنید. ما این افراد را به شما معرفی میکنیم و راههای بیرون کردن آنها از ذهن و زندگیتان را به شما آموزش میدهیم.
آنها همیشه دلیلی برای نالیدن دارند. از گرانی گرفته تا گرم شدن هوا یا صدای بنایی همسایه، همه موارد میتوانند روز این آدمها را خراب کنند و به سدی برای شادیهایشان تبدیل شوند. آدمهای سمی نهتنها این دلیلها را با خود از یک گفتوگو به گفتوگوی دیگر میبرند، بلکه برای شریک کردن شما در حرفها و افکارشان هم تلاش میکنند و به دنبال جلب تایید و همراهی شما هستند.
آدمهای سمی هیچ مرزی برای بروز افکارشان ندارند. برای آنها مهم نیست که شما دوست صمیمیشان هستید یا فردی که در صف نانوایی میبینند. آنها به اندازه کافی افکار مسموم در ذهنشان دارند که در هر زمان و مکانی توانایی بروز آنها را داشته باشند.
این افراد به نصیحت مقاوم هستند. یعنی اگر یک روز تمام هم برای تغییر افکارشان با آنها صحبت کنید مدام با عبارتهای «نه! آخه. . . » «ولی. . . » و. . . بحث را ادامه میدهند و به شما میگویند که تغییری در افکارشان صورت نگرفته. گذشته
این آدمها معتقــدند تلخیهایی که در سالهای زندگیشان به آنها تحمیل شده، باعث سمی شدنشان شده؛ اما اگر به افکار و رفتارهایشان توجه کنید، میبینید که قابلیت تفسیر منفی هر رویداد سادهای که دیگران به راحتی از کنارش میگذرند را دارند.
آدمهای سمی یک کولهبار آرزوی ناکام دارند. آنها همیشه شکستهایشان را دلیل سمی شدنشان معرفی میکنند اما اگر تکتک آرزوهای کولهبارشان برآورده شود، باز هم دلیلی دیگر برای منفی بافی را جایگزین آن آرزوها میکنند. آنها فقط به دنبال بهانهای برای شکایت میگردند، نه یک دلیل واقعی.
سمیها از خوشبینها بیزارند. آنها عاشق این هستند که یکی مثل خودشان در مقابلشان بنشیند و پا به پایشان منفیبافی کند. آنها مثل آهنربا آدمهای شکستخورده و سمی را به خود جذب میکنند و از اینکه تنها فرد ناکام جهان نباشند، لذت میبرند. سمیها همیشه دوستان نزدیک و وفاداری برای هم هستند.
در زندگی سمیها برای شکستهای تازه باز است. آنها همیشه در پوشش «من نفهمیدم» خودشان را به راهی وارد میکنند که به آنها برای نالیدن و منفیبافی فرصت تازهای بدهد. آنها همیشه راههای سخت را برای رسیدن به هدف انتخاب میکنند تا دلیل بهتری برای توجیح ناکامیها داشته باشند.
اگر سمیها در موردی خودشان صاحب رنج و شوربختی نباشند، بهخاطر رنج دیگران از همه چیز شکایت میکنند و به جای اینکه سهم آدمها در ناکامیهایشان را در نظر بگیرند، زمین و زمان را متهم میکنند. آنها گاهی لباس سوپرمن را هم به تن میکنند و خود را به عنوان ناجی کسانی که در رنج هستند، معرفی میکنند.
در شرایطی ساختارها و دیگران را دلیل ناکامیهای خود میدانند که تلاشی برای بهبود وضع جهان به خرج نمیدهند. آنها درحالی بهخاطر کثیفی خیابانها شهرداری و مردم را متهم میکنند که خودشان به راحتی قوطی نوشابهشان را در جوی آب پرت میکند.
آنها عاشق این هستند که ایرادهای دیگران را به رخشان بکشند تا از این طریق ایرادها و ناکامیهای خود را بپوشانند. حتی در بسیاری موارد از شکستهای دیگران دلشاد میشوند.
لحظات شاد هم برای آنها خالی از منفیبافی نیست. درست در لحظهای که همه در عروسی بهخاطر ورود عروس و داماد ذوقزده میشوند، این افراد میتوانند به خط نازک بالای چشم عروس خورده بگیرند.
این افراد هیچ وقت وارد مکالمه دو طرفه با کسی نمیشوند، بلکه تنها میخواهند دیگران آنها را بشنوند وقتی به حرفهایشان پاسخی میدهید، به شما ثابت میکنند اصلا حرفتان را نشنیدهاند یا محتوایش را درک نکردهاند.
سمیها به همه بیاعتمادند. آنها توهم توطئه دارند و فکر میکنند هر حرف سادهای که از زبان دیگران خارج میشود، آنها را نشانه میگیرد. به همین دلیل همیشه در ذهنشان به دنبال جوابی دندانشکن میگردند و هیچ وقت آرام نمیگیرند.
قطعا همه آدمها سمی به دنیا نمیآیند و بهخاطر اتفاقاتی که در سالهای زندگیشان تجربه میکنند و البته استعداد ذاتی که باعث میشود به آن اتفاقات اجازه ویران کردن زندگی و شخصیتشان را بدهند، سمی میشوند. شما میتوانید با چنین پیشفرضی، به جای اینکه مهر منفیباف و سمی را روی این افراد بچسبانید، به دنبال ریشه منفیباف شدنشان بگردید. اما چه فایدهای دارد؟
حالا که بحث محافظت از خودتان به میان آمده، باید بدانید که شما مددکار اجتماعی نیستید و اینکه آنها چطور به این روز افتادهاند هم به شما ربطی ندارد.
در مواجهه با این آدمها که افکارشان بهشدت مسری و تاثیرگذار است، تنها یک راه پیش روی شماست: «کلاه خودتان را بچسبید!» و به فکر نجات آنها نباشید.
زیاد به آنها نزدیک نشوید. باور کنید وقتی با آنها طرف هستید صمیمیت چاره کارتان نیست و نمیتوانید با نزدیکتر شدن به آنها رابطهتان را بهتر کنید.
اولین اصلی که باید به عنوان پیشنیاز سمزدایی از زندگیتان به آن پایبند باشید، این است که تا حد ممکن، سراغ آدمهای سمی نروید. اگر در صف عابربانک، یک شهروند بدخلق که از زمین و زمان گله دارد کنارتان ایستاده، بهتر است چند قدمی از او فاصله بگیرید و اگر در مهمانی چنین فردی کنارتان است، میتوانید صندلی دیگری را برای نشستن انتخاب کنید. یادتان نرود که افکار سمی واگیردار هستند و هرقدر هم که از خودتان مطمئن باشید، نمیتوانید در مقابل نفوذ آنها به ذهن و زندگیتان بایستید. پس دست پیش را بگیرید و قبل از آنکه مسموم شوید، از این آدمها فاصله بگیرید. شاید یکی از این آدمهای منفینگر، روزی برایتان ارزش زیادی داشته اما امروز اوضاع چطور است؟ آیا ارزشش را دارد که چنین رابطهای را به هر قیمتی حفظ کنید؟
همیشه نمیتوانید از آدمهای سمی اطرافتان فرار کنید و درهای زندگیتان را به روی آنها ببندید. ممکن است این آدم سمی خواهر و یا عموی شما باشد که چه بخواهید و چه نخواهید، باید وقتهایی از هفته، ماه یا حتی سالتان را در کنارآنها بگذرانید. حالا چاره چیست؟ باید بهخاطر اینکه یکی از همخونهای شما سمی شده، از او دور شوید و برای همیشه دورش را خط بکشید؟
باربری و حمل بار ، اسباب کشی منزل و اداری ف بسته بندی ،
باربری بارسلون : اولین و معتبر ترین شرکت حمل و نقل لوازم منزل و اداری
قطعا نه! شما نمیتوانید در دنیایی که بسیاری از افرادش سمی شدهاند، دور هر کسی را خط بکشید؛ اما میتوانید دوز مشخصی را برای وقت گذراندن با این افراد تعیین کنید یا در موقعیتهایی در کنارشان قرار بگیرید که فرصت کمتری برای مسموم کردن ذهن و زندگیتان پیدا میکنند. مثلا به جای آنکه عموی منفیباف را به خانهتان تنها دعوت کنید، میتوانید در کنار خاله خوشبین و شادتان که همیشه دلیلی برای شکرگذاری دارد او را دعوت کنید.
میخواهید در نقش فرشته نجات ظاهر شوید و زندگی آنها را دگرگون کنید؟ باور کنید که نمیتوانید. شما نه روانکاو هستید و نه متخصص اعصاب و روان. شما یک انسان معمولی هستید که در بهترین حالت میتوانید درست رفتار و زندگی کنید و این انرژی مثبت را به روی کسانی که در زندگیشان را برای دریافت آن باز گذاشتهاند، منتقل کنید. اگر میخواهید مثل سوپرمن او را به راه راست هدایت کنید، باید بگوییم که امیدی برای موفقیت شما وجود ندارد وبا این وقتگذرانی خیرخواهانه خودتان را در معرض سمی شدن قرار میدهید.
تصور نکنید همه حرفهای نادرست افراد سمی را باید با یک جواب دندانشکن پاسخ دهید. به اصل اول و دوم برگردید. شما قرار است یا آنها را حذف کنید یا کمتر با آنها مواجه شوید؛ پس چه دلیلی دارد آدمهایی که قرار است نقش چندانی در زندگیتان نداشته باشند را قانع کنید؟ هرگز نمیتوانید چنین افرادی را قانع کنید. تلاش برای مجاب کردن یا بازنده کردن آدمهای سمی، مثل رفتن در باتلاق میماند. این آدمها نمیتوانند جلوی زبان منفیبافشان را بگیرند؟ اشکالی ندارد. به قول قدیمیها سعی کنید از یک گوش بشنوید و از گوش دیگر بیرون کنید. هرگز هنگام مواجهه با این آدمها، مثل بازی پینگپنگ خودتان را درگیر گفت و شنودهای نفسگیر و بیوقفه نکنید و تنها به آرامش خودتان فکر کنید.
در بهترین راه که البته انجام دادنش آسان هم نیست، کشف نقاط حساس خودتان است.باید این پیشفرض را در ذهنتان حک کنید: «برچسبهایی که سمیها به من میزنند، تغییری در شخصیتم ایجاد نمیکند.» شاید تا زمانی که این پیشفرض به جزیی از زندگی شما تبدیل شود، لازم باشد که در هر مواجهه آن را بارها در ذهنتان تکرار کنید.
دوران نامزدی برای هر کس میتواند یکی از بهترین و خاطرهانگیزترین دوران زندگی باشد با این حال نباید فراموش کرد که مهمترین کارکرد این دوره شیرین، کمک به شناخت ما از رفتار و خصوصیات کسی است که قرار است یک عمر شریک زندگیمان باشد.
هرچند انسانها موجودات پیچیدهای هستند و برای اینکه بتوانیم آنها را به درستی بشناسیم به زمان، دقت و آگاهی زیادی نیاز داریم اما شاید بشود با دانستن زبان بدن و علائم مشخصی در گفتار و رفتار هر کس، به روند شناخت دو نفر از هم در یک دوره زمانی محدود، سرعت و درستی بیشتری بخشید. این بار قصد داریم با همراهی دکتر فاطمه قدیری، دکترای تخصصی روانشناسی بالینی، نشانههای کلامی و رفتاری را بررسی کنیم که باتوجه به آنها میتوانید به عدم صداقت احتمالی نامزدتان پی ببرید.
افرادی که دروغ میگویند به دلیل اضطراب از پنهانکاری یا ترس از آشکار شدن حقیقت اغلب نشانههای عمومی اضطراب را دارند که بهطور خلاصه به آنها اشاره میکنیم:
عرق کردن: بعضی افراد موقعی که دروغ میگویند به دلیل ترشح آدرنالین در خون، عرق میکنند یا داغ میشوند. سرخ شدن در ناحیه گوشها و تغییر رنگ چهره هم گاهی در این اشخاص دیده میشود.
خشکی دهان: گاهی آب دهان فرد دروغگو خشک شده و به همین دلیل دیده میشود که دائم آب دهانش را قورت میدهد. گاهی هم مجبور میشود زبان را به لب بکشد یا مکث کرده و آب دهانش را جمع میکند.
چشمهای ناراحت: تعداد پلکزدنهای فرد در موقعیت دروغ گفتن زیاد میشود یا پلکهایش را میمالد.
تنفس تندتر: فرد دروغگو به دلیل افزایش تپش قلب، تندتر تنفس میکند و گاهی هم پرههای بینیاش گشاد میشود.
لرزش: لرزشهای خفیف در ناحیه پلکها، کنارههای لب یا شانه فرد در هنگام دروغ گفتن، نمایان است.
نکته: در این بخش دقت به این نکته ضروری است که علائم مورد اشاره در بالا را هر فرد مضطربی میتواند داشته باشد و مشاهدهشان به معنی مطلقِ دروغگو بودن شخص مورد نظر نیست.
مجموعه موارد گفته شده در این بخش نمیتواند شما را بهطور مطلق در مورد صداقت یا عدم صداقت نامزدتان به نتیجه برساند، بلکه تنها میتواند احتمالات را در این زمینه مطرح کند پس لطفا با وجود یک یا حتی چند نشانه در مورد دروغگو بودن نامزدتان قضاوت نکنید بلکه طی زمان و سنجیدن او در موقعیتهای مختلف احتمالات را بررسی کنید. کسانی که بهطور مداوم در طول دوران زندگیشان دروغ گفتهاند، میتوانند بسیاری از این علائم را نداشته باشند یا مخفی کنند، بنابراین برای پی بردن به عدم صداقت این افراد، دقت، زمان و اطلاعات بیشتری لازم است.
فردی که دروغ میگوید معمولا سعی میکند تماس چشمی نداشته باشد یا تماس چشمی کوتاه برقرار میکند ضمن اینکه ممکن است برای پرهیز از چشم در چشم شدن با شما، نگاهش را روی اشیا دیگر موجود در فضای گفتوگو بچرخاند. این قصه در مورد فرد دروغگوی حرفهای کمی فرق دارد یعنی او برعکس کسانی که کم دروغ میگویند، موقع دروغ گفتن زیادی به شما زل زده وحتی خیره میشود.
فردی که در حال دروغ گفتن است اغلب با محدوده دهانش بازی میکند و خودمانیاش اینکه با دهان، لبها، بینی یا چانهاش ور میرود، گاهی هم همین نواحی را میخاراند. دستها بهخصوص کف دستهایش را پنهان میکند. دست در جیب میگذارد، دست به سینه مینشیند، با دستهایش بازی میکند و روی پا و میز ضرب میگیرد.
از آنجا که احساس امنیت شخصی که میخواهد دروغ بگوید کم میشود، بنابراین سعی میکند هنگام گفتوگو از طرف مقابلش فاصله بگیرد. بهطور مثال بالا تنهاش را کمی عقب میبرد یا اگر ایستاده یک قدم بیشتر فاصله میگیرد. گاهی هم ممکن است یک شیء را بین خودش و طرف مقابل بهعنوان حائل قرار دهد، یعنی مثلا گلدان یا زیر سیگاری روی میز را جلو میکشد و بین شما و خودش قرار میدهد.
در ضمن فرد دروغگو درباره سوالات ریز و دقیق تحمل کمی دارد و خیلی وقتها بازی راه میاندازد که تو به من اعتماد نداری، پس من دیگر با تو حرفی ندارم. او با ناراحتی و قهر واکنش نشان میدهد اما بین خودمان باشد هیچ دلیلی ندارد جز اینکه شما دیگر دنباله موضوع را نگیرید.
افراد دروغگو از آنجاکه نمیتوانند تمام جزییات یک ماجرای غیرواقعی را طراحی کنند و به خاطر بسپارند معمولا کلی گویی میکنند و اشارههای غیرضروری در صحبتشان دارند، یعنی وسط یک ماجرای مهم از موضوع بیربطی حرف میزنند که گفتن و نگفتنش فرقی به حال ماجرا ندارد، اما حالا برویم سراغ دروغگوهای حرفهایتر! این افراد همانهایی هستند که دائم از شما میخواهند باور کنید راست میگویند یا بین جملههایشان بارها قسم میخورند تا حرفشان را باور کنید مثلا میگویند: «دارم راست میگمها!»، «جان مادرم ماجرا عین همین بود»و... جالب اینجاست حالا وقتی نوبت شما میشود و میخواهید با او حرف بزنید، بارها در حین مکالمه از شما میپرسد: «واقعا؟»، «راست میگی؟»، «جدی؟» آنها با اینکه دوست دارند «خیلی زود» باور شوند معمولا «خیلی دیر» باور میکنند!
فرد دروغگو به دلیل همان اضطراب بالایی که به جهت احتمال باز شدن مچش دارد، معمولا خیلی زود هم عصبی میشود. یکی از راههای سادهای که میشود این شخص را به واکنش وا داشت، «سکوت» است. کافی است در حین حرفهایش سکوت کنید یا سرتان را به تایید تکان ندهید. در این زمان فرد موردنظر از سکوت شما کلافه شده و این کلافگی را به وضوح در رفتارش با تکانخوردنهای زیاد روی صندلی، جویدن ناخنهایش یا هر رفتار غیرعادی دیگری میتوانید ببینید.
نکته دیگر اینکه اگر در مورد خاصی به عدم صداقت نامزدتان مشکوک شدید راه سادهای برای رسیدن به نتیجه درباره صداقت یا عدم صداقتش وجود دارد و آن هم اینکه درباره جزییات موضوع مورد نظر در فاصلههای زمانی از او سوال بپرسید. از قدیم هم گفتهاند «شخص دروغگو کمحافظه است» بنابراین خواهید دید که شخص با سوالپیچ شدن به ضدونقیضگویی میافتد یعنی اگر جزییاتی را بپرسید و بعد با فاصله زیاد باز همان موضوع قبلی را با حاشیههای جدید ادامه بدهید او به دلیل کمحافظگی به اشتباه میافتد.
راستی فرد مورد نظر از عوض کردن موضوع گفتوگو توسط شما با خوشحالی استقبال میکند، میتوانید این را امتحان کنید.
با دقت در نوع حرف زدن فرد و رفتارش موقع مکالمه، میتوانید تا حدودی آشفتگی یا آرامش، راستی یا عدم صداقت طرف مقابل را بفهمید. فردی که میخواهد دروغ بگوید احتمال تپقزدنش زیاد است، ضمن اینکه لغزشهای کلامی هم دارد یعنی یک جمله را بدون اینکه بخواهد، اشتباه منتقل میکند و بعد به سرعت آن را اصلاح میکند. مثلا اینکه میگوید ما که رفتیم خیلی خلوت بود بعد به سرعت اصلاح میکند: نه منظورم اینه که خیلی شلوغ بود ! او بیدلیل میخندد یا از عوض شدن موضوع گفتوگو به سرعت استقبال میکند و به بهانههای مختلف میخواهد از موضوع بگذرد.
فردی که دروغ میگوید گاهی برداشت شما از صحبتهای خودش را حدس میزند و از شما میخواهد که آنطور فکر نکنید! بهطور مثال میگوید: «یه وقت فکر نکنی مادر من با ازدواج ما مخالفهها!» شما این وقتها باید فورا بفهمید که دقیقا مادرش با ازدواج تان مخالف است و مشترک مورد نظر احتمالا دارد دروغ میگوید.
باربری و حمل بار ، اسباب کشی منزل و اداری ف بسته بندی ،
باربری بارسلون : اولین و معتبر ترین شرکت حمل و نقل لوازم منزل و اداری
گفتنیها را گفتیم اما باز هم توجه شما خوانندگان محترم را به این نکته جلب میکنیم؛ موارد گفته شده در این بخش برای اینکه شما را در مورد دروغگو بودن نامزد محترمتان به قطعیت برساند، کافی نیست و بهطور کلی در مورد رفتارها و روابط انسانی نمیشود به سرعت نتیجهگیری کرد پس صبور باشید و دوران نامزدی را با دقت، آگاهی، آرامش و خواندن این صفحه از مجله ما به خیر و سلامت بگذرانید.
شخص دروغگو اغلب درباره همه جزییات داستانی که میخواهد بگوید فکر نکرده و به همین دلیل برای جفت و جور کردن حرفهایش حین صحبت نیاز به وقت دارد!
به همین دلیل فرد گاهی برای اینکه فرصتی برای خودش ایجاد کند حین صحبتهایش مکثهای طولانی دارد، سرفه میکند، گوش و بینیاش را میخاراند، در مواردی هم به گلدان و زیرسیگاری گیر میدهد و جابهجایشان میکند.
تمام والدین آرزو دارند تا فرزندانشان در زندگی با هیچ مشکلی مواجه نشوند و دوران تحصیل خود را با موفقیت پست سر گذاشته و در دنیای کسبوکار موفقیتهای چشمگیری را کسب کنند.
بااین حال که امکان ارائه دستورالعمل یکسان برای همه والدین وجود نداد، اما نتایج تحقیقات روانشناسی به برخی از عوامل مؤثر در تربیت درست فرزندان اشاره کرده است. در ادامه می توانید با برخی از ویژگیهای مشترک والدین افراد موفق آشنا شوید:
نتایج تحقیق پروفسور نیل هالفون از دانشگاه کالیفرنیا، لس آنجلس نشان می دهد که میزان انتظارات والدین تأثیر بسیار زیادی روی میزان موفقیت تنها در آینده دارد.
او بیان کرد ” والدینی که انتظار دارند فرزندان آنها تحصیلات دانشگاهی داشته باشند، بدون در نظر گرفتن میزان درآمد و وضعیت مالی خود سعی میکنند تا شرایط ورود به دانشگاه را برای آنها فراهم سازند. بنابراین فرزندان طبق انتظارات پدر و مادر خود رشد می کنند.”
بسیاری از بچه های در فقر بزرگ می شوند و این باعث می شود تا قادر به بهره گیری از تمام استعدادها و توانایی های خود نباشند.
نتایج تحقیقات دانشگاه استنفورد نشان می دهد که تفاوت عملکرد بین فرزندان قشر پردرآمد و کم درآمد جامعه 30 تا 40 درصد بیشتر از تفاوت میان بچه هایی است که 25 سال پیش متولد شده اند. وضعیت اقتصادی و اجتماعی والدین حتی روی عملکرد تحصیلی بچه ها نیز تاثیر دارد.
بسیاری از موفقیت های علمی و اکتشافات افراد نتیجه شرایط تحصیلی خوب آنهاست که خود تا حد زیادی به وضعیت اقتصادی اجتماعی خانواده ها بستگی دارد.
بر اساس نتایج تحقیقات اخیر، فرزندان مادرانی که تحصیلات متوسطه را پشت سرگذاشته و یا وارد دانشگاه شده اند، به احتمال بیشتر از این تحصیلات برخوردار خواهند شد. بنابراین تحصیلات و سطح سواد پدر و مادر به عنوان عاملی موثر در ترغیب بچه ها به ادامه تحصیل محسوب می شود. بیشتر فرزندانی که از مادر 18 سال یا کمتر متولد شده اند، معمولا موفق به اتمام تحصیلات متوسطه و ورود به دانشگاه نشده اند.
اتوبار و باربری بارسلون : اولین و بهترین شرکت حمل و نقل اثاثیه منزل و اداری
بررسی 35000 کودک زیر 6 سال در آمریکا، کانادا و انگلیس نشان داد برخورداری از مهارت های ریاضی در سنین پایین کمک بسیار بزرگی به پیشرفت افراد خواهد کرد.
گرِگ دانکن، نویسنده و محقق دانشکاه نورث وسترن، در یکی از مصاحبه های خود گفت ” اهمیت بسیار بالای کسب دانش ریاضی در سنین پایین – شروع مدرسه با شناخت اعداد، ترتیب آن ها و مفاهیم ابتدایی ریاضی – از نتایج بسیار شگفت انگیز مطالعات است. برخورداری از دانش ریاضی نه تنها باعث کسب مهارت های بالا در ریاضیات می شود، بلکه باعث می شود تا فرد در بزرگسالی از توانایی درک مطلب بالایی برخوردار شود.
نتایج تحقیق روی 234 نفر نشان می دهد بچه هایی که در سه سال اولیه زندگی خود از مراقبت هایی بهتری برخوردار بوده اند، نه تنها در امتحانات دانشگاهی نتایج بهتری را کسب می کنند، بلکه در سن 30 سالگی از روابط اجتماعی سالم تر برخوردارند و مدارک دانشگاهی بالاتری را کسب می کنند.
والدینی که از فرزندان خود به خوبی مراقبت می کنند، به درخواست ها ی آنها واکنش سریع و صحیح نشان می دهند و آنها را از لحاظ روحی برای حضور در جامعه آماده می کنند.
لی ربی، نویسنده و روانشناس دانشگاه مینه سوتا، اعتقاد دارد” نوع روابط فرزند با پدر و مادر، تاثیرات بلند مدتی روی نحوه عملکرد فرد دارد که ممکن است تمام زندگی او را تحت شعاع قرار دهد.”
بر اساس تحقیقات اخیر منتشر شده در واشنگتون پست، تعداد ساعاتی که مادران با بچه های 3 تا 11 سال می گذرانند تا ثیر چندانی روی نحوه رفتار، سلامت روحی و موفقیت های آنها در آینده ندارد.
عاملی که تاثیر بیشتری دارد نحوه برخورد مادران با فرزندان است. استرس مادران، به خصوص برای انجام کار و رسیدگی به فرزندان، تاثیرات منفی روی آینده فرزندان خواهد داشت. همانطور که می دانید هم نشینی با دیگران باعث می شود تا بسیاری از رفتارهای آنها به ما هم انتقال یابد. برای مثال اگر دوست شما فرد شادی باشد، این خوشحالی روی شما هم تاثیر خواهد گذاشت، اگر او ناراحت باشد این احساس منفی به شما هم انتقال خواهد یافت. بنابراین یک مادر ناامید و خسته، شرایط عاطفی خو را به فرزندان انتقال می دهد.
طرز فکر و نگرش افراد تاثیر بسزایی در موفقیت آنها دارد.
نتایج مطالعات کارل دک، روانشناس دانشگاه استنفورد نشان می دهد که بچه ها دارای دو نوع طرز فکر متفاوت نسبت به موفقیت هستند؟
برخی فکر می کنند که ویژگی های شخصیتی، هوش و خلاقیت در تمام طول زندگی ثابت و بدون تغییر هستند و ما قادر به تغییر آنها نخواهیم بود و تمام موفقیت های ما تحت تاثیر هوش ذاتی ما هستند.
برخی دیگر چالش ها و شکست ها را نشانه عدم برخورداری از هوش نمی دانند، بلکه آنها را به عنوان انگیزه ای برای رشد و تقویت مهارت های در نظر می گیرند و به این موضوع اعتقاد دارند که انسان می تواند در طول زندگی مهارت و استعدادهای خود را پرورش دهد.
تفاوت طرز فکر والدین در این زمینه تاثیر بسیار زیادی روی فرزندان دارد. اگر به بچه ها گفته شود که کسب نتیجه مطلوب در یک امتحان به میزان هوش ذاتی آن ها بستگی دارد، آن ها به این موضوع اعتقاد پیدا خواهند کرد که استعدادها و توانایی های آن ها قابل تقویت نیستند. اما اگر به آن ها یاد داده شود که همیشه نتیجه تلاش و کوشش خود را خواهند گرفت، به این نتیجه خواهند رسید که با تلاش و پشتکار به اهداف خود خواهند رسید.
باهوش بودن لزوما به معنی پیشرفت در محیط کار نیست و ممکن است هوش زیاد به مانعی برای پیشرفت تبدیل شود.
شما ممکن است تصور کنید که باهوش ترین فرد در میان گروه همکارانتان محسوب میشوید اما باید به خاطر داشته باشید که باهوش بودن همواره به معنی موفقیت شغلی نیست و حتی برخی اوقات به مانعی برای پیشرفت کاری تبدیل میشود.
افراد باهوش معمولا اشتباهاتی را در محیط کاری مرتکب میشوند که به آینده شغلی آن ها لطمه میزند، پس اگر شما هم در میان این افراد جای میگیرید، حداقل از ارتکاب اشتباهات زیر اجتناب کنید:
اتوبار و باربری بارسلون : اولین و بهترین شرکت حمل و نقل اثاثیه منزل و اداری
افراد باهوش معمولا هرکاری را به شیوه ای که فکر میکنند بهتر است انجام میدهند و مشکل اینجاست که حتی اگر شما به عنوان یک کارمند بهترین عملکرد را هم داشته باشید اما عملکرد شما از اولویت های رئیس متفاوت باشد در این صورت شانس زیادی برای پیشرفت نخواهید داشت. برای مثال ممکن است که یک کارمند به ایجاد روابطی صمیمانه با مشتری ها اهمیت بدهد و حتی زمان بسیاری را به شکل دادن چنین روابطی اختصاص بدهد اما رئیس او به میزان فروش در کوتاه مدت اهمیت بیشتری بدهد. به همین خاطر بهتر است قبل از اینکه تلاش کنید هر کاری را به بهترین نحو انجام بدهید، به اولویت های رئیس توجه کنید.
افراد باهوش معمولا عادت دارند که در انجام امور بهتر از دیگران باشند، چنین افرادی زمانی که باید شروع به انجام فرآیندی بکنند که در آن توانایی فنی ندارند به شدت سرخورده میشوند و ناکامی در انجام فرآیند جدید به بهترین نحو احتمالا به رها کردن آن منجر خواهد شد. حتی اگر فرد باهوشی هم باشید بازهم احتمالا باید زمانی را به یادگیری بسیاری از امور اختصاص دهید و بپذیرید که لزوما در هر کاری بهترین نیستید.
هر فردی در هر جایگاهی باید به نظرات دیگران و بازخوردهایی که نسبت به عملکردش دریافت میکند توجه نشان بدهد، در غیر اینصورت شاید هرگز فرصت بهبود عملکرد خود را نیابد. افراد باهوش معمولا نسبت به بازخوردها موضع سخت تری دارند و به ندرت به نظرات دیگران اهمیت میدهند. چنین رفتاری نه تنها باعث عدم بهبود عملکرد فرد میشود بلکه احتمالا به آزرده خاطر شدن دیگران نیز میانجامد. بهتر است از نظرات دیگران استقبال کنید و حتی اگر میخواهید آن ها را پشت گوش بیاندازید، شیوه محترمانه ای را برای این کار بیابید.
اتوبار و باربری بارسلون : اولین و بهترین شرکت حمل و نقل اثاثیه منزل و اداری
یک فرد باهوش ممکن است تصور کند که معاشرت با همکارانش جذابیت چندانی برایش ندارد و حتی کسل کننده است و به همین خاطر از توسعه روابطش در محیط کاری اجتناب کند اما چنین رفتاری در بلند مدت به شدت بر پیشرفت شغلی او تاثیرگذار خواهند بود. هر فردی در هر شغلی احتمالا روزی به یاری و حمایت همکارانش نیاز خواهد داشت و فردی که از توسعه روابط با دیگران غافل شده در این روز احتمالا با بی مهری دیگران مواجه خواهد شد. همچنین باید توجه داشت که برخورداری از روابط انسانی خوب با دیگران در محیط کاری میتواند به مانعی برای پیشرفت تبدیل شود، به خصوص اگر رئیس شما تصمیم بگیرد که پیش از ارتقای مسوولیت شما، با همکارانتان مشورت کند.