وقتی که ما نیاز عصبی کامل بودن را رها کنیم، از فشارهای تقدس آزاد میشویم و میتوانیم از اشتباهات خود، به جای آنکه بگذاریم نابودمان کند، پند بگیریم. «لئو بوسکالیا»
1 - یکی از پیششرطهای مذاکره، رعایت انصاف و منطق است. برای آنکه این موضوع را به اثبات برسانید، سعی کنید طرف مقابل را درک کنید. اگر میخواهید او را به خوبی درک کنید، باید خودتان را جای او بگذارید؛ با این کار بهتر میتوانید پی به مشکلات او ببرید.
اتوبار و باربری بارسلون : اولین و بهترین شرکت حمل و نقل اثاثیه منزل و اداری
2 - پیش از آن که دلخوری خود را با همسرتان در میان بگذارید، ابتدا عین آن را روی کاغذ بنویسید. به این ترتیب سهم خود را در پیشامد مربوطه، بهتر خواهید دید. از سوی دیگر نوشتن ماجرا از ابتدا تا انتها، باعث آرامش نسبیتان میشود و در عین حال با یادآوری ماجرا، به علتهای آن نیز بهتر واقف میشوید.
3 - پیش از صحبت با همسر، هرگز موضوع را با دیگران مطرح نکنید؛ زیرا ممن است گفتههایتان را وارونه و یا با شاخ و برگ به او تحویل دهند و وی را بر علیه شما بشورانند.
4 - در ابتدای صحبت، تأکید کنید قصد شما از مطرح کردن رنجش، رسیدن به حسن تفاهم است. زیرا قهرهای طولانی و جدال، بیهوده است و راه به جایی نمیبرد.
5 - پیشاپیش یادآوری کنید، شاید اصل ماجرا یک سوءتفاهم باشد و قصدتان از صحبت، رفع آن است. مکرراً یادآور شوید که در پی حل مشکلات فیمابین هستید، نه امتیازاتی که از این راه به دست میآورید.
6 - سعی کنید از نکات مثبت کارهای اخیر او یا آنچه از او پسندیدهاید، ذکری به میان آورید تا فضای مذاکره صمیمی شود.
7 - با لحنی دوستانه و پرمهر و محبت صحبت کنید. در تمام مدت گفتگو با همسرتان مواظب باشید خشمگین نشوید.
8 - تأکید کنید ممکن است مقصر این ماجرا خودتان باشید. بنابراین محض رفع دلخوری اقدام به صحبت کنید. اگر تقصیری داشتهاید، حتماً آن را بر زبان بیاورید و از همسرتان پوزش بخواهید با این کار فضای گفتگو را بهبود میبخشد و همسرتان فکر نمیکند محاکمهای در کار است. در ضمن او نیز به نوبۀ خود آمادۀ پذیرفتن اشتباهاتش میشود.
9 - ضمن حل مسائل سعی کنید حرفهایتان را با زخم زبان، کنایه، تحقیر و تمسخر بیان نکنید؛ زیرا وضع از آنچه که هست بدتر میشود. یک گفتگوی خوب، از تهدید، ارعاب و حمله به دور است. یعنی شخصیت او را در هم نشکنید و او را زیر سؤال نبرید، اگر چنین کردید، باید بدانید که دیگر امیدی به ادامۀ مذاکره و نهایتاً سازش و مصالحه نخواهد بود.
10 - هرگز همسرتان را با دیگری مقایسه نکنید. اگر قرار است مقایسهای در کار باشد، سعی کنید او را با خودش مقایسه کنید؛ یعنی خطای احتمالیش را با رفتار خوبی که در موقعیت دیگری داشته است مقایسه کنید.
11 - از دلخوریها و رنجشهای کوچک شروع کنید و از گذشتههای دور یاد نکنید. پس از رفع دلخوری، او را وادار نکنید به گناهش اعتراف کند و از شما عذر بخواهد. این امر غرورش را میشکند و او را جری خواهد کرد.
12 - از یکدندگی و لجاجت بپرهیزید؛ اگر موردی در آن جلسه حل نشد، بقیه گفتگو را به بعد موکول کنید. بهتر است لحن کلامتان طوری باشد تا تلویحاً او خود تشویق شود وقت جلسۀ بعد را تعیین کند؛ در این صورت بیدرنگ از آن استقبال کنید.
13 - عصبانیت به هنگام مذاکره نه تنها شما را شخصی بیمنطق و بی¬انصاف جلوه میدهد، بلکه مانعی بر سر راه خواستههایتان فراهم می سازد. همچنین اگر احساس کردید که طرف صحبت شما خشمگین است به او فرصت دهید این انرژی مخرب را تخلیه کند، همه حرفهایش را بزند و به آرامش برسد.پس از ایجاد فضایی آرام، مذاکره روند واقعی خود را پیدا میکند. شایان ذکر است که تخلیۀ تنشهای عصبی، منجر به تخلیۀ اطلاعاتی میشود و شرایط را برای برقراری تفاهم تمام عیار آماده می سازد.
14 - هنگامی که طرف مذاکره در مورد مطلبی توضیح میدهد، همۀ حواس خود را متوجۀ او سازید و با این رفتار خود ثابت کنید که او نیز دارای حقوقی است. رعایت این امر مهم علاوه بر آن که شما را به همکاری بیشتر تشویق و ترغیب میکند، بلکه موجب واکنش مشابهی نیز از جانب شخص مقابل میشود.
15 - به جای ثابت کردن اشتباهات و خطاکاریهای همسرتان، بیشتر پیرامون حل مشکلات فیمابین گفتگو کنید و مطمئن باشید که با این شیوه جریان مذاکره را به مسیری مطلوب هدایت خواهید کرد. پایه و شرط اصلی یک مذاکرۀ سالم، بحث و تلاش برای دستیابی به نتیجۀ صلحآمیز است. اصرار بر خطاها و اشتباهات طرف مقابل نه تنها هیچ کمکی به حل موضوع مورد اختلاف نمیکند، بلکه روابط فیمابین را از آنچه که هست تیرهتر میسازد.
16 - هنگام گفتگو اگر همسرتان خواست حرفی بزند، مانعش نشوید و سراپا گوش باشید. فرصت دهید تا اظهارنظر بکند. با این رفتارتان ثابت میکنید او نیز حق دارد هرچه میخواهد بگوید. از طرفی همسر شما با حرف زدن تخلیۀ روانی میشود. وقتی گفتههایش تمام شد، آرامش و راحتی زیادی احساس خواهد کرد و پیش خود خواد گفت «من هم حرفم را زدم». به این ترتیب امکان آشتی و رسیدن به تفاهم فراهم میشود.
اتوبار و باربری بارسلون : اولین و بهترین شرکت حمل و نقل اثاثیه منزل و اداری
17 - به هر شکل که میتوانید رفع دلخوری را جشن بگیرید. با هدیه دادن شاخه گلی یا هرچیز جزئی موردنیاز طرف مقابل. خانم میتواند از هنر آشپزی بهره بگیرد و کیک یا شیرینی بپزد، آقا نیز میتواند دعوت به عصرانه یا شامی در بیرون کند و...
به این ترتیب به صلحی نسبتاً طولانی میرسید. آشتیهای اجباری که ناشی از آمدن میهمان، یا پادرمیانی دوستان و فامیل، یا در اثر تمایل جنسی و یا وقوع اتفاقی مهم صورت میگیرند، بنیانی سست دارند؛ زیرا ریشۀ اختلافها همچنان ناشناخته و دست نخورده باقی مانده است. چون روش برخورد اینگونه مسائل مشخص نشده است، ناگزیر همهچیز دوباره به شکل نخست خود درمیآید! به این نکته، خوب توجه داشته باشید.
ترجمه افسانه محمودی یزدانی: یک خط باریک اما قابل تشخیص، موفق ها را از رویاپردازان جدا می کند. تفاوت چیست؟
موفق ها گرایش «می توانم انجام دهم» دارند که آنها را از رویاپردازان محض جدا می کند. موفق ها خود را وقف موفقیت می کنند و موانع برایشان اهمیتی ندارند. تلاش خود را برای پیشروی به کار می بندند و بهای موفقیت را می پردازند.
در اینجا 10 نکته برای آشکار کردن گرایش «می توانم انجام دهم» در وجود شما ارائه شده اند:
افرادی با گرایش «می توانم انجام دهم» دنبال راه حل هستند و در طول مسیر، راه حل های خلاقانه ای می یابند که دیگران حتی برای یافتن آنها فکر هم نمی کنند. به جای غلتیدن در بیچارگی، افرادی با گرایش «می توانم انجام دهم» با پشتکار فراوان در جستجوی غلبه بر موانع پیش رو هستند.
افرادی با گرایش «می توانم انجام دهم» ترس ندارند. آنها مستقیم به سمت منبع راه حل خود می روند. در چالش با مشکلات برای انجام امری مهم، هر تلاش آنان درس آموز است. آنها منتظر نمی مانند؛ دست به کار می شوند.
افراد «می توانم انجام دهم» از شکایت خودداری می کنند. آنها به بیهودگی آن پی برده اند و ذهن و دهان خود را در مقابل افراط در این عمل تلف کننده وقت، محافظت می کنند.
افراد «می توانم انجام دهم» با دیگران همدردی می کنند. آنها سعی می کنند به هر مخمصه ای از نقطه نظر دیگران بنگرند تا بهترین تصمیم را اتخاذ کنند.
افراد «می توانم انجام دهم» از سوختن و ساختن در امان هستند. آنها عاشق کاری هستند که انجام می دهند چون آموخته اند که چگونه به آتشی که آنها را به پیش می برد سوخت برسانند. پاداش به باهوش ترین داده نمی شود و نه به فردی که امتیاز وراثتی و موقعیت دارد بلکه به آن کسی داده می شود که اشتیاق دارد.
اتوبار و باربری بارسلون : اولین و بهترین شرکت حمل و نقل اثاثیه منزل و اداری
افراد «می توانم انجام دهم» از انتظارات فراتر می روند. وقتی دیگران دنبال راه حل های قابل قبول هستند، آنها تا به غیرقابل تصورها دست نیابند، راضی نخواهند شد. آنها انتظاراتی از خود دارند که بالاتر از چیزی است که توسط افراد یا موقعیت های اطراف شان به آنها دیکته می شود.
افراد «می توانم انجام دهم» دست به کار می شوند. وقتی دیگران از ترس و نگرانی عاجز شده اند، آنها شهامت پیشروی دارند. آن لحظه که همه چیز امن و تضمین شده باشد، شاید هرگز از راه نرسد؛ پس چرا منتظرش باشیم؟
افراد «می توانم انجام دهم» با تغییرات هماهنگ می شوند. آنها با یک پیچ غیرمنتظره در جاده از راه به در نمی شوند. آنها با نگاهی مثبت، تحول را می پذیرند.
نه تنها افراد «می توانم انجام دهم» خود آغازگر هستند، بلکه تمام کننده هم هستند. آنها با حداکثر ظرفیت، کار مورد نظرشان را آغاز می کنند و به پیش می برند.
اگر تعهدی کامل با گرایش «می توانم انجام دهم» داشته باشید، حتما جواب می گیرید. تعهد مشتاقانه، مسری است و امکانات و فرصت ها به دنبال تصمیم می آیند. مدیران متعهد پاداش ها را در مسیر می یابند با گشایشی که در کار به وجود می آید و ملاقات با دیگرانی که به سمت هیجان و انرژی ساطع شده از آنان کشیده می شوند.
یکی از مسئولیت های مهم شما به عنوان کارآفرین این است که بتوانید در کارکنان و اعضای تیم تان انگیزه ای را به وجود آورید تا اهداف کسب و کار را محقق کنند. بسیاری از کارآفرینان در اغلب اوقات از این مسئله گلایه می کنند که از انگیزه بخشی به کارکنانشان برای پیشبرد کسب و کار ناتوانند. در ادامه راهکارهایی را آورده ام که می توانید در سال جدید به کار ببندید و انگیزه و بهره وری تیم تان را بسیار افزایش دهید.
تصویر نهایی را به آنها نشان دهید. به افراد کمک کنید تا ببینند که با اتمام وظایف شان، آینده ای مثبت تر خواهند داشت.
به آنها مسئولیت بدهید. افرادی که عادت به ترک کاری دارند از نتایج بد چنین کاری دچار زحمت نمی شوند و به دردسر نمی افتند. این وضعیت را تغییر دهید.
به آنها کمک کنید تا زمان شان را مدیریت کنند. افرادی که کارشان را تمام نمی کنند، اغلب بی نظم هستند. ابزاری در اختیارشان قرار دهید تا کارهایشان را برنامه ریزی کنند.
یک شریک کاری بیابید. گاهی همراه کردن افرادی که کارشان را تمام نمی کنند با افرادی با انگیزه بالا می تواند به آنها کمک کند که در کار خود پیگیر باشند.
تنها به کار تمام شده پاداش بدهید. تلاش را ستایش کنید اما پاداش ندهید.
هر وقت صحبت کار و زندگی خانوادگی، کنار هم به میان می آید، همه از تعادل بین کار و زندگی حرف می زنند. صحبت هم اغلب در مورد تعادل زمانی و انرژی است. یعنی به اندازه برای کار زمان بگذارید، به اندازه برای خانواده و عزیزان زمان بگذارید و مسائل هر طرف را قاطی دیگری نکنید.
اتوبار و باربری بارسلون : اولین و بهترین شرکت حمل و نقل اثاثیه منزل و اداری
مثلا وقتی در خانه اعصاب تان خرد شده، اجازه ندهید روی برخوردتان با ارباب رجوع از همه جا بی خبر تاثیر بگذارد و وقتی استرس کاری اذیت تان کرده، سر بچه هایی که تا شب منتظر بوده اند شما برسید خانه و نقاشی هایشان را ببینید، داد نکشید. اما به غیر از این موارد، تعادل بین کار و زندگی خانوادگی، وجهه دیگری هم دارد.
هر کدام از افرادی که شاغل هستند و تشکیل زندگی هم داده اند، در آن واحد چند نقش دارند، نقش همسر، نقش پدر یا مادر و نقشی که سر کار به عهده گرفته اند: کارمند، مدیر، پزشک، طراح و ... هر کدام از این نقش ها، مسئولیت ها و حقوق خود را برای فرد به همراه دارند و الگوی رفتاری متفاوتی را می طلبند. اینکه بتوانیم بین این نقش ها تعادل ایجاد کنیم و در هر موقعیتی بسته به نقشی که داریم، رفتار درست و متناسب را نشان بدهیم، گاهی کار ساده ای نیست.
در عین حال، نمی توانیم در خودمان چند شخصیت متفاوت به وجود بیاوریم و برای حفظ سلامت روانی خودمان هم که شده، باید یکپارچگی شخصیتی داشته باشیم و هم تکلیف خودمان با خودمان معلوم باشد و هم بقیه با ما! به همین خاطر، باید کمی حواس تان جمع باشد، تمرین کنید، به موقع مچ خودتان را بگیرید و حتی از نزدیکانتان بخصوص همسرتان در این زمینه کمک بگیرید.
یکی از کارهای اولیه ای که به شما در این راه کمک می کند، این است که قبل از هر چیز به تفکیک، شرح وظایف و مسئولیت های خود را در هر نقش بنویسید. در نقش همسر، در نقش والد و در نقش شغلی تان، می توانید یک برگه بزرگ سفید بردارید، آن را به سه ستون تقسیم کنید و در هر ستون، هر آنچه به ذهن تان می رسد را یادداشت کنید.
این کار کمک می کند به ذهن تان سر و سامان بدهید، موارد مشابه را در کنار هم با یکدیگر مقایسه کنید و انتخاب های دقیق تری داشته باشید. در عین حال، این کار تمرینی است که به شما کمک می کند در موقعیت های مختلف، تصمیم بگیرید که بسته به نقش خود چه تصمیمی باید بگیرید.
این کار کمک می کند به ذهن تان سر و سامان بدهید، موارد مشابه را در کنار هم با یکدیگر مقایسه کنید و انتخاب های دقیق تری داشته باشید. در عین حال، این کار تمرینی است که به شما کمک می کند در موقعیت های مختلف، تصمیم بگیرید که بسته به نقش خود چه تصمیمی باید بگیرید.
اتوبار و باربری بارسلون : اولین و بهترین شرکت حمل و نقل اثاثیه منزل و اداری
مثلا وقتی همسرتان با فرزندتان دعوا می کند، با وقتی که دو کارمندتان با هم دعوا می کنند، فرق دارد. در هر کدام از این موقعیت ها شما یک نقش متفاوت دارید و مسئولیت هایتان با هم فرق می کند. در یکی مسئول خدشه دار نشدن کانون خانواده و حفظ رابطه اعضا در عین آرامش درون خانه هستید، در دیگری شما مسئول ضربه نخوردن پروژه و پیشبرد کار به دور از تنش هستید. بنابراین واکنش هایی که دارید، با هم فرق دارند. در خانه ممکن است با یک شوخی یا در آغوش گرفتن، مسئله را ختم کنید و نگذارید کار بالا بگیرد اما در مورد دوم، هر دو کارمند را به اتاق جلسات ببرید و خیلی جدی از اهر دو توضیح بخواهید.
در خانه بیشتر احساس و عاطفه حکمفرما است. هدف حفظ رابطه است. برای همین راحت چشمپوشی می کنیم، براساس احساس هایمان حرف می زنیم و تصمیم می گیریم. به همه افراد خانه اعتماد داریم، خودمان هستیم، بدون اینکه تکلفی داشته باشیم؛ اما در محل کار، احساسات حکمفرما نیستند و اگر از روی احساس تصمیمی بگیرید، احتمال زیادی دارد که آن تصمیم نادرست باشد.
البته در مورد شهود حرف نمی زنیم. افراد با تجربه به مرور زمان و بر پایه دانش و تجربه ای که کسب می کنند، بسیاری از تصمیم های کاری را بر پایه شهود می گیرند اما وقتی کسی از اینکه کارمند اتاق کناری، صبح او را دیده و سلام نکرده عصبانی است و به همین دلیل هم پرونده را به موقع نمی برد روی میز او بگذارد، یعنی براساس احساس شخصی خودش و نه وظیفه کاری رفتار کرده است.
همچنین در خانه، خیلی راحت می توانیم بگوییم خسته ام، ناراحتم، بی حوصله ام و مثلا تماشای فیلم دسته جمعی را به تعویق بیندازیم اما سر کار به دلیل احساس های ناخوشایند، نمی توانیم فرآیند کاری را عقب بیندازیم، مگر اینکه اوضاع مان آنقدر خراب باشد که کار یا سلامت خودمان را به مخاطره بیندازیم که در آن صورت، باید رسما مرخصی بگیریم.
همه اینها یعنی تکلف هایی در کار است که موظفیم رعایت شان کنیم. نه در خانه می توانیم این تکلف ها را رد کنیم و از بقیه انتظار رعایت آنها را داشته باشیم و نه می توانیم سر کار، آنها را نادیده بگیریم، چون نظام کاری به هم می ریزد.
در دنیای امروز، بخصوص با رشد انواع کسب و کار، احساس رقابت در بسیاری از کارها دیده می شود. از مدیران ارشد گرفته تا کارمندان و کارگران با احساس رقابت به پیش می روند. مدیران در رقابت با سایر کسب و کارها هستند و کارمندان و کارگران در حال رقابت با همکاران خود هستند. همه به دنبال موفقیت بیشتری هستند که ایرادی هم ندارد، شاید لازمه بقا در این بازار کار مدرن، همین احساس باشد اما اگر این احساس بر فرد مسلط شد و یادش رفت که زندگی بُعدهای دیگری هم دارد، خطرناک می شود.
اتوبار و باربری بارسلون : اولین و بهترین شرکت حمل و نقل اثاثیه منزل و اداری
آنقدر این حس در او نفوذ می کند که ممکن است به خانواده اش هم انتقال دهد. آن وقت افراد خانواده بدون اینکه اصلا بدانند چرا، مشغول رقابت می شوند. بچه ها می خواهند از هم و از همسالانشان جلو بزنند، همسر پا به پای زن یا شوهرش، استرس های کاری او را تحمل می کند، موفقیت های کاری بیش از اندازه مهم می شوند و در سایه این رقابت بی دلیل، بسیاری از لحظات خوش یک خانواده ربانی می شود.
اغلب افراد در شغلی که هستند، بسته به پستی که می گیرند، از بالادستی خود دستور می گیرند و به پایین دستی دستور می دهند. خب، طبیعت محیط کار این است و غیر از این باشد، سازمان کاری به بازدهی نمی رسد اما اگر این دستور دادن یا دستور گرفتن بخشی از ویژگی شخصیتی فرد بشود، آزاردهنده خواهد بود. فکر کنید زن یا مردی که در شرکت مدیر ارشد است، در خانه به همه دستور بدهد، طوری که بارها از اهالی خانواده بشنود که من کارمندت نیستم که بهم دستور می دی!
یا زن یا مردی که کارگر است و دائم اطاعت می کند، وقتی با خانواده اش در محیطی قرار می گیرد که حق شان پایمال شده، ممکن است به جای دفاع از خانواده اش باز سرش را بیندازد پایین و چیزی نگوید یا برعکس، تلافی همه اطاعت کردن های سر کار را بخواهد آنجا دربیاورد و چنان دعوای خشنی راه بیندازد که باعث ترس همسر و فرزندان خودش بشود. بسته به نقشی که در هر موقعیت در آن قرار دارید رفتار کنید. فقط باید هشیار باشید و همه را با هم قاطی نکنید.
هر آدمی سبک زندگی خودش را دارد. به همین نسبت، هر خانواده ای دارای سبک زندگی مخصوص به خودش است. سبک زندگی افراد خانواده، به واسطه ارتباط و نزدیکی که با هم دارند بسیار روی یکدیگر اثر می گذارد.
اگر کار شما به گونه ای است که سبک زندگی همه را طوری دستخوش تغییر کرده که برایشان مناسب نیست، حتما فکری کنید. مثلا اگر همیشه خیلی زود می روید و خیلی دیربرمی گردید، می بینید فرزندتان برای اینکه بتواند شما را ببیند بعد از ساعت خوابش بیدار مانده، بدانید یک جای کار ایراد دارد.
از طرف دیگر، سبک زندگی خانواده تان را نمی توانید تمام و کمال با خود سر کار ببرید. اگر عادت به غذاهای معطر و پر ادویه یا ترشی دارید، نمی توانید همین غذا را سر کار هم ببرید که از بویش همه خفه بشوند! یا اگر همیشه در خانه همه خوراکی ها را با هم می خورید دلیلی ندارد در محل کار هم دائم دور بزنید و خوراکی تقسیم کنید.
اتوبار و باربری بارسلون : اولین و بهترین شرکت حمل و نقل اثاثیه منزل و اداری
اینها مثال های خیلی جزیی هستند. به هر حال بسیار مهم است کهس بک زندگی کاری خود را از سبک زندگی خانه جدا کنید؛ بخصوص نگذارید سبک زندگی محل کار، تعیین کننده سبک زندگی شما و به تبع شما، خانواده تان باشد.
آدم ها برای حفظ تعادل لازم است که حالشان خوب باشد. اگر زیادی تحت فشار باشند، چه در محیط کار و چه در خانه، آنقدر به هم می ریزند که دیگر نمی توان از آنها انتظار برقراری تعادل داشت. اگر به تعادل فکر می کنید و به دنبال تعادئل هستید:
حواس تان به میزان استرسی که تحمل می کنید، باشد. اگر در محل کار استرس زیادی دارید یا اگر شرایط کاری شما را با استرس شدید در خانه روبرو می کند (مثلا به خاطر کارتان دائم دارید در خانه دعوا می کنید)، حتما خیلی زود مذاکره کنید و اوضاع را عوض کنید یا کارتان را عوض کنید یا شرایط متعادل تری ایجاد کنید.
کاری را انجام بدهید که از آن لذت می برید. برای وقت تلف کردن یا صرفا برای درآمد، کار نکنید. کار بخشی از زندگی شما است که باید خیلی از نیازهای شما را برطرف کند: نیاز به امنیت، نیاز به خلاقیت، نیاز به ارتباط های اجتماعی و ... اگر کار شما از نوعی است که نه تنها نیازهایتان را برآورده نمی کند، بلکه خلاقیت و مهارت آموزی و پیشرفت را هم از شما می گیرد، بدانید دارید بخش مهمی از وجود خود را هر روز لگدمال می کنید و به ازای این حرکت، هر روز اعصاب خرد خود را مانند یک پرنده شوم روی هر موقعیتی رها می کنید که فرود بیاید و همه چیز را از بین ببرد.
یادتان باشد تقصیر هیچ کس نیست و هیچ کس هم به جز شما در زندگی تان تصمیم گیرنده نیست!
کارشناس روانشناسی بالینی: «چند سال از زندگی مشترک تان گذشته است. از شور و حال روزهای ابتدایی آشنایی فقط خاطره ای در ذهن تان مانده و تکرار و یکنواختی، تک تک سلول های زندگی مشترک تان را دربر گرفته است. رابطه عاطفی تان معمولی و سرد شده است. از زندگی مشترک دل زده می کند، زندگی مشترک شما «شور» خود را از دست داده است؛ چون رابطه، نیاز به «رسیدگی» دارد. در این مطلب راه هایی پیشنهاد می شود که از طریق آنها می توانید زندگی تان را از یکنواختی دربیاورید و آن را پرشور کنید.
بسیاری از زوجین بعد از مدتی به یک روند ثابت و یکنواخت در زندگی می رسند؛ روندی که در آن فعالیت های روزانه، کاملا مشخص و ثابت است. هیچ فعالیت تازه ای در آن نیست و زندگی براساس یک الگوی مشخص از پیش تعیین شده (مثل حضور در محل کار، بودن در کنار هم، دیدار خانواده ها، رسیدگی به فرزندان و ...) در جریان است.
اتوبار و باربری بارسلون : اولین و بهترین شرکت حمل و نقل اثاثیه منزل و اداری
برای اینکه زندگی پرشوری داشته باشید، فعالیت های تازه ای را شروع کنید. سرگرمی و «تفریح» داشته باشید. برخلاف تصور رایج که تفریح و بازی را نوعی وقت تلف کردن می دانند، روانشناسان معتقدند که «تفریح» یکی از نیازهای اساسی انسان هاست و در کنار نیازهایی مثل نیازهای فیزیولوژیک (نیاز به آب و غذا) و نیازهایی مثل نیاز به «عزت نفس» و «تعلق خاطر» قرار می گیرد.
برنامه های تفریحی داشته باشید، مثل کوهنوردی، خوردن شام در یک فضای شاداب، پیاده روی یا حتی انجام بازی های مختلف در خانه یا بیرون از خانه.
اغلب مردم وقتی از مسافرت حرف می زنند، تصور می کنند که مسافرت حتما باید چند روزه یا هفته ای، اسکان در هتل یا مسافرخانه، خرید سوغاتی و خلاصه هزینه های بالا را در نظر می گیرند ولی واقعیت این است که سفر می تواند با کمترین هزینه ها باشد. یک سفر کوتاه یک یا دو روزه در آخر هفته، با غذاهای ساده خانگی و اسکان در محل هایی با کمترین هزینه ممکن. اگر اهل اینترنت باشید، می توانید در سایت هایی که امکان مهمانی در شهرهای دیگر را می دهند، عضو شوید و به یک مهمانی یکی دو روزه رایگان بروید.
انگار کلمه «سورپرایز» همیشه با تولدها عجین شده است ولی واقعیت این است که غافلگیر کردن همسرتان، می تواند زندگی تان را از یکنواختی دربیاورد و نیز به عاطفه تان شور تازه ای بدهد.
می توانید با کارها و چیزهای ساده همسرتان را غافلگیر کنید. مثل یک هدیه کوچک، یک شام مفصل، یک شاخه گل بی مناسبت، تعیین یک روز برای رسیدگی تمام وقت به علایق همسرتان و ...
مطالعات نشان می دهند که قدردانی و تشکر کردن از رفتارها و اعمال پسندیده افراد، بهبود عمیق عاطفی را دربر دارد. در ابراز محبت خسیس نباشید. از همسرتان صادقانه8 تعریف کنید. این احساس خوب را با همدیگر به اشتراک بگذارید. قدردانی، حس خوبی برای افراد هدیه می آورد و البته رنگ تازه ای هم به روابط تان می دهد. البته یادتان باشد که به موقع بازخوردهای اصیل را هم در نظر داشته باشید.
بسیاری از زوجین، بعد از ازدواج ارتباط های دوستانه خود را کاملا قطع می کنند. این در ابتدای رابطه عاطفی، اتفاق رایجی است. طرفین بیشتر زمان خود را با هم می گذرانند و عاطفه مورد نیاز را از همدیگر دریافت می کنند ولی بعد از مدتی، نیاز به ارتباط با دوستان در طرفین احساس می شود. بنابراین زمان هایی را برای ارتباط با دوستانتان، در نظر بگیرید و به زمان های شخصی همدیگر احترام بگذارید.
گاهی وقت ها پیش بینی آینده و نگاه به گذشته، می تواند مسیر جالبی در زندگی شما باز کند. خودتان را در پنج سال آینده تصور کنید چه کاره هستید؟ چه دغدغه هایی دارید؟ مشکلات آن روزهای تان چیست؟ وقتی پنج سال آینده به روزهایی که گذشت فکر کنید، چه اشتباه هایی در زندگی داشته اید؟
حالا من از شما می خواهم که اشتباه هایی که قرار است در پنج سال آینده، به خاطر انجام آن افسوس بخورید، از همین حالا انجام ندهید. به این فکر کنید که چطور می توانید بدون ایجاد چنین پشیمانی هایی زندگی کنید.
اگر از شما بپرسند هدف از زندگی تان چیست و برای چه زندگی کرده اید، چه جوابی می دهید؟ اگر شما هم از آن دسته آدم هایی هستید که احساس می کنید زندگی بیهوده ای داشته اید و هیچ تغییری در روند زندگی ایجاد نکرده اید، معطل نکنید. شروع کنید که به زندگی تان موج ببیندازید.
یعنی کارهایی بکنید که وقتی چند سال بعد به زندگی تان فکر کنید، از اینکه زندگی تان را معنادار کرده اید، خوشحال شوید. یک پروژه شخصی یا مشترک با همسرتان شروع کنید، مثل انجام یک کار طولانی مدت که همیشه دوست داشته اید، مثل یاد گرفتن یک زبان دیگر، مثل ایجاد کمپین حمایت از کودکان کار یا یک پروژه کاری که برایتان معنادار است.
بله درست متوجه شدید، شما یک مصرف کننده هستید، پس «زندگی تان را مصرف کنید». شما یک شیشه عطر را تا آخرین قطره اش مصرف می کنید. چرا؟ چون ارزشمند است. زندگی خیلی ارزشمندتر از این حرف هاست. تلاش کنید زندگی تان را تا جای ممکن مصرف کنید.
هیچ فرصتی از زندگی را برای «زندگی کردن» از دست ندهید. منظورمن این نیست که فقط کار کنید یا مال اندوزی کنید، نه! منظورم این است که لحظه لحظه زندگی را لمس کنید. از زندگی تان زباله درنیاورید، تا آنجا که جا دارد، مصرف کنید. تمام استعدادهایی را که دارید، مصرف کنید و نگذارید استعدادها، توانایی و پتانسیل تان هدر برود
ری دالیو، میلیاردر آمریکایی و موسس شرکت بریجواتر است که با ثروت 4 میلیارد دلار، دویست و دوازدهمین ثروتمند جهان در سال 2010 به شمار میرفت.
شرکت بریجواتر در حال حاضر بزرگترین صندوق تامین سرمایه در جهان است. شرکت بریجواتر در حال حاضر حدود 74 میلیارد دلار سرمایه را مدیریت میکند. دالیو موفقیت خود را ناشی از عدم استفاده از اهرمهای مالی و متمایز بودنش میداند. وی همچنین یکی دیگر از دلایل موفقیتش را 300 اصل خود میداند که طی سالیان آنها را جمعآوری کرده و در سایت خود ارائه کرده است.
اتوبار و باربری بارسلون : اولین و بهترین شرکت حمل و نقل اثاثیه منزل و اداری
بعد از اینکه من از دبیرستان فارغالتحصیل شدم، به دانشگاه رفتم. من عاشق دانشگاه بودم زیرا برخلاف مدرسه میتوانستم درباره چیزهایی که علاقه دارم یاد بگیرم، من مطالعه کردم به دلیل اینکه لذت میبردم از آن نه فقط بهخاطر اینکه مجبور باشم.
در آن زمان گروه راک Beatles سفری به هند داشت تا نحوه مدیتیشن را یاد بگیرد، که علاقه من را هم برانگیخت، بنابراین یادگرفتم که چطور مدیتیشن کنم. این کار به من کمک کرد تا شفافتر و خلاقانهتر فکر کنم، بنابراین مطمئنم که این کار لذت یادگیریام را بالابرد. برخلاف دبیرستان در دانشگاه خوب کار کردم. البته معاملاتم را در بازار ادامه دادم. در این زمان علاقهمند به معامله قراردادهای آتی شدم، فقط بهخاطر اینکه آنها الزامات و شرایط کمی داشتند بهطوری که من تصور کردم میتوانم با تصمیمات درست از این راه پول دربیاورم.
زمانی که از دانشگاه فارغالتحصیل شدم در سال 1971 در مدرسه کسبوکار هاروارد پذیرش گرفتم و در پاییز آن سال وارد این دانشکده شدم. تابستان آن سال یعنی بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه و رفتن به هاروارد در طبقه همکف بازار سهام نیویورک بهعنوان منشی کار میکردم. آن تابستان سالی بود که سیاستهای پولی به شکست انجامیده بود (بهعنوان مثال سیستم برتونوود). این شرایط بدترین شرایط اقتصادی بود که تا آن زمان وجود داشت و من در مرکز این زلزله اقتصادی قرارداشتم بهطوری که این زلزله من را هم لرزاند. این بحران، یک بحران پولی بود که تمام بازارها را تحتتاثیر قرار داد بهطوری که من را به کاوش در مورد فهم بازار پول مشتاق کرد.
پاییز آن سال به دانشکده کسبوکار هاروارد وارد شدم، بسیار هیجانزده شده بودم زیرا احساس میکردم تحصیل در این دانشگاه باعث پیشرفت من میشود و یکی از بهترینها خواهم بود.
بهرغم انتظارات بالا این فضا حتی بهتر از چیزی بود که فکرش را میکردم زیرا روش موردکاوی در تدریس اجازه میداد تصویری از مباحث مطرح شده در ذهن خود بسازیم و بهجای حفظ کردن مطالب جهت بهدست آوردن جوابهای مناسب به تبادل و بحث با دیگران بپردازیم. من عاشق این محیط که پر از تلاش و کار است، بودم.
در تابستان بین دوره دو سالهام در هاروارد، مدیر بخش کالای شرکت مریل لینچ ترغیبم کرد تا بهعنوان دستیار در معامله قراردادهای آتی وارد شوم. در آن زمان کالاهایی که معامله میشدند هنوز کارهای مبهمی برای انجام دادن این معامله داشت.
در پاییز آن سال دوباره به HBS برگشتم و در سال تحصیلی 1973-1972 معاملات آتی کالاها داغ شده بود. این فضا به خاطر شکست سیستم پولی بود که در سال 1971 اتفاق افتاده بود بهطوری که منجر به نوسان شدید تورمی شده بود. در نتیجه این شرایط اولین شوک نفتی در سال 1973 اتفاق افتاد. همانطور که تورم بالاتر میرفت فدرال رزرو سیاست انقباضی برای مقابله با افزایش نرخ تورم به کار میبست، بهطوری که بازار سهام بیشترین کاهش را طی این سالها از زمان رکود بزرگ تجربه کرد.
بنابراین بازار قراردادهای آتی کالاها داغ شده اما سرمایهگذاری در سهام دچار رکود شده بود. طبیعتا کارگزارانی که بخش معامله کالا نداشتند تقاضای این بخش از معاملات را کردند و تعداد افرادی که روش معامله قراردادهای آتی کالا را میدانستند کم بود. واقعا کسانی که فارغالتحصیل دانشکده کسبوکار هاروارد بودند در زمینه معامله قراردادهای آتی به اندازه من اطلاعات نداشتند. بهعنوان مدیر بخش معامله کالا در یک کارگزاری در مقیاس متوسط مشغول به کار شدم و همکاری را که تجربه بالایی در زمینه معامله کالاها داشت برای تصمیم درخصوص خرید کالاها استخدام کردم.
اتوبار و باربری بارسلون : اولین و بهترین شرکت حمل و نقل اثاثیه منزل و اداری
وضعیت بد بازار سرمایه به پایان خود نزدیک میشد بهطوری که این کارگزاری قبل از اینکه ما بخواهیم معاملات آتی را ادامه دهیم، تعطیل شد. بعد از آن من به یک کارگزاری بزرگتر و موفقتر رفتم که در آنجا مسوول بخش پوشش ریسک بودم. اما در این شرکت به خوبی جا نیفتاده بودم بهطوری که از کارمندان خودم به شدت ناراحت بودم. در سال 1975 بعد از یک دوره دو ساله در وال استریت همزمان با دوران دانشگاه، شرکت «بریج واتر» را تاسیس کردم. خیلی زود بعد از آن ازدواج کردم و تشکیل خانواده دادم.در طول این زمان و تا به حال از همان رویکردی که در زمان دانشکده افسری استفاده میکردم پیروی کردهام، بهعنوان مثال: