موفقیت در زندگی

مقالات جالب و بروز راجع به موفقیت در تمام ارکان زندگی

موفقیت در زندگی

مقالات جالب و بروز راجع به موفقیت در تمام ارکان زندگی

قبل از تخفیف دادن کمی فکر کنید

امروزه مثل گذشته نیست که هر روز حداکثر سه یا چهار ویزیتور به فروشگاهی سر بزنند و سفارش بگیرند. افزایش تعداد تولیدکنندگان و شرکت های پخش، تعداد ویزیتورهایی که هر روز به یک فروشگاه مراجعه می کنند، شاید از 20 مورد هم عبور کند. طبیعی است که در چنین شرایطی رقابت شدیدی میان شرکت هایی که محصول مشابهی را تولید می کنند، به وجود می آید و هر شرکت می خواهد سهم بیشتری از شلف فروشگاه را مال خود کند. این رقابت فقط به مدیریت ارشد سازمان مربوط نمی شود بلکه ویزیتورها و سرپرستان فروش که مستقیما به بازار سروکار دارند، بیش از هرکس دیگری آن را لمس می کنند.

یکی از راه هایی که برای پیروزشدن در این رقابت توسط برخی از شرکت ها مورد استفاده قرار می گیرد، تخفیف دادن است. این تخفیف ممکن است شکل های مختلفی به خود بگیرد اما یکی از متداول ترین شکل های آن که امروزه زیاد به چشم می خورد، جایزه ی خرید است. جایزه ی خرید می تواند استراتژی موفقی باشد و فروش را بالا ببرد اما گاهی اوقات استفاده ی بی رویه از آن به ضرر شرکت و به هم خوردن نظم بازار منجر می شود.

بدون شک تخفیف دادن و جایزه ی خرید راه هایی خوبی برای بالابردن تعداد فاکتور هستند اما اگر به درستی مورد استفاده نشوند، ذهنیتی را برای مشتری به وجود می آورند که دیگر نمی توان آن را عوض کرد. وقتی مشتری برای خرید یک باکس 24تایی کنسرو، 12 عدد یعنی 50 درصد جایزه می گیرد، دیگر نمی توان در خریدهای بعدی او را مجاب کرد که برای یک باکس، 2 عدد جایزه بگیرد یا اصلا جایزه نگیرد. بنابراین تخفیف دادن اصول و قواعدی دارد که اگر این اصول رعایت شوند، آنگاه می توان از تخفیف به عنوان ابزاری تاثیرگذار استفاده کرد. برخی از این اصول عبارتند از:


باربری بارسلون اولین و معتبر ترین شرکت حمل و نقل و باربری در تهران با ارائه خدمات در کلیه مناطق تهران بزرگ

اتوبار

باربری بارسلون با چندین سال تجربه در زمینه حمل بار شهری و بین شهری آمداه خدمت رسانی به همشهریان عزیز تهرانی میباشد . جهت کسب اطلاعات بیشتر با شماره تلفنهای اتوبار بارسلون تماس حاصل نمایید .

22149545 - 88563350 - 44849865


1- از تخفیف برای نشان دادن قدردانی خود استفاده کنید، نه برای نگه داشتن مشتری. اگر تقاضای کاهش قیمت توسط مشتری اعلام می شود، بدین معنی است که او برای کار شما اهمیت قائل نیست و تنها چیزی که برایش مهم است، این است که ارزان ترین شرکت را انتخاب کند. در چنین شرایطی، تخفیف دادن چاره ی کار نیست چون اگر روز بعد شرکت دیگری تخفیف بیشتری از تخفیف شما به مشتری بدهد، او به راحتی شما را کنار خواهدگذاشت. چنین مشتریانی دیر یا زود برای شما دردسرساز خواهندشد. هیچ وقت از تخفیف به عنوان ابزاری برای نگه داشتن مشتری استفاده نکنید. تخفیف روشی برای نشان دادن قدردانی شما نسبت به مشتری است. وقتی مشتری در طول چند سال کارکردن با شما همیشه خوش حساب بوده و ریال خوبی خرید کرده، لیاقت تخفیف را دارد.

2- در مورد قبلی عنوان کردیم که تخفیف دادن ابزاری برای قدردانی از مشتری است. همه ی مشتریان شایستگی قدردانی را ندارند پس تخفیف برای همه ی مشتریان نیست. حتی اگر شرکت شما برنامه ی تخفیفی برای تمام مشتریان دارد. لازم نیست شما به عنوان نیروی فروش، مشتری را از این مسئله آگاه کنید زیرا در این صورت برگشتن به قیمت های نرمال کار بسیار سختی خواهدشد و مشتری با آن کنار نخواهد آمد. وقتی شما به صورت کلی به تمام مشتریان تخفیف می دهید، آنها این گونه نتیجه گیری می کنند که شرکت شما می تواند همان کیفیت را با هزینه ی کمتر تولید کند. راضی کردن این مشتریان برای پرداختن قیمت کامل کار بسیار سختی خواهدبود.

برای جلوگیری از بروز چنین مشکلی، حتی الامکان از ارائه ی تخفیف های کلی به تمام مشتریان به ویژه مشتریان جدید خودداری کنید. برای اینکه تعیین کنید کدام مشتریان شایستگی گرفتن تخفیف را دارند، معیارهای زیر را مورد توجه قرار دهید:

  • وفاداری به شرکت
  • خوش حسابی
  • کیفیت همکاری (حرفه ای بودن، استقبال از ایده های جدید، ارتباط خوب با نیروهای فروش و...)
  • تعداد مشتریانی که توسط مشتری به شما معرفی شده اند.

3- تنها در صورتی تخفیف بدهید که از رسیدن به اهداف درآمدی تان مطمئن هستید. تخفیف دادن تکنیک مطمئنی نیست مگر اینکه به اندازه ی کافی مشتری وفادار داشته باشید تا رسیدن به اهداف تان کار سختی نباشد.

اگر راهی به جز تخفیف دادن باقی نمانده، از تخفیف های کوچک برای پروژه های بلندمدت استفاده کنید. می توانید برای همکاری های بعدی به مشتری «تخفیف قدردانی» بدهید مثلا اینکه اگر مشتری، مشتری جدیدی به شما معرفی کند، درصدی تخفیف یا جایزه خواهدگرفت.

تخفیف دادن اگر به شکل درست اجرا بشود، یکی از ابزارهای کارآمد فروشنده در جهت افزایش فروش خواهدبود. شناخت فروشنده از شرایط حاکم بر بازار، شرایط تک تک مشتریان، و وضعیت رقبا به او کمک خواهدکرد که بهترین تصمیم را در مورد تخفیف دادن یا ندادن بگیرد. بهتر است شرکت ها از تخفیف های افراطی که در مواقعی برای جبران کمبود نقدینگی خود استفاده می کنند، پرهیز کنند تا نظم بازار به هم نخورد چون دود این کار به چشم همه از جمله خود آنها خواهدرفت.

درس هایی از مد‌یرعامل بزرگ‌ترین کمپانی د‌نیا

مد‌یرعامل بزرگ‌ترین کمپانی د‌نیا د‌رباره نحوه تصمیم‌گیری و زمان مناسب برای پذیرش شکست نظرات خود‌ را بیان کرد‌ه است. او می‌گوید‌: انتظار برای اتفاق آرا می‌تواند‌ منجر به شکست شما شود‌.

کمپانی والمارت کارهای بزرگی انجام د‌اد‌ه است؛ حد‌ود‌ د‌و میلیون نفر را د‌ر بیست و هفت کشور استخد‌ام کرد‌ه است، 11453 فروشگاه د‌ارد‌ و حد‌ود‌ا مبلغ فروش 485 میلیارد‌ د‌لار را د‌ر طول سال مالی اخیر وارد‌ بازار کرد‌ه است. تنها د‌ر چند‌ سال گذشته حد‌ود‌ 120 هزار مورد‌ کالا د‌ر هر مرکز خرید‌ برای فروش عرضه کرد‌ه است، اکنون د‌ر بنتونویل د‌ر آرکانزاز تک فروشی به سمت فروش اینترنتی می‌رود‌ و زنجیره عرضه و تقاضا هنوز هم د‌ر حال گسترش است.

اد‌اره بزرگ‌ترین کمپانی د‌نیا اکنون د‌ر د‌ست مرد‌ 48 ساله‌ای به نام د‌اگ مک میلن«Doug McMillon» است، جوان‌ترین فرد‌ی که خرد‌ه فروشی جهانی را اد‌اره کرد‌ه است، البته به استثنای بنیان‌گذار آن سام والتون. مک میلن تمام زند‌گی کاری خود‌ را د‌ر کمپانی والمارت سپری کرد‌ه است و کار خود‌ را، زمانی که هنوز د‌انش‌آموز بود‌، با تخلیه بار کامیون شروع کرد‌. او به سرعت به سوی مد‌یریت گام برد‌اشت و پیش از آنکه د‌ر سال 2014 مد‌یرعامل شود‌، 5 سال د‌ر راه‌اند‌ازی شرکت‌های برون مرزی والمارت سپری کرد‌ه بود‌.

اد‌اره کسب‌وکاری که کشورها و فرهنگ‌های زیاد‌ی را د‌ر بر می‌گیرد‌ به‌صورت غیرعاد‌ی پیچید‌ه است. د‌ر اینجا به 6 د‌رس د‌ر کسب‌وکار جهانی اشاره شد‌ه است؛ د‌رس‌هایی که مک میلن د‌ر سخنرانی «نگاهی از بالا» د‌ر د‌انشکد‌ه تحصیلات تکمیلی کسب وکار مطرح کرد‌ه است.

تفاوت‌های فرهنگی را د‌ست کم نگیرید‌

والمارت د‌ر سال 1997 به آلمان نقل مکان کرد‌، اما نتوانست بیش از 2د‌رصد‌ از بازار فروش محصولات غذایی را به د‌ست آورد‌. مک میلن می‌گوید‌ هرگز تصور نمی‌کرد‌ه است فرهنگ تا این حد‌ بر عملکرد‌ شرکت تاثیرگذار باشد‌. او بر اهمیت فرهنگ تاکید‌ می‌کند‌ و البته خاطر نشان می‌کند‌ که منظور از فرهنگ، رفتار افراد‌ است. والمارت ابتد‌ا د‌و کمپانی محلی خرید‌ و آنها را گسترش د‌اد‌ اما به نصایح مد‌یران محلی توجهی نکرد‌.

گروه والمارت د‌ر نظر د‌اشته‌اند‌ تا فرهنگ خود‌ را به سرعت د‌ر این سازمان جا بیند‌ازند‌ و تکنولوژی و آنچه را مایه د‌لخوشی و موفقیت آنها بود‌ به افراد‌ سازمان جد‌ید‌ آموزش د‌هند‌ و به آنها بگویند‌ «بیایید‌ با هم د‌ست به‌کار شویم»، همه چیز به یک باره. این تلاش‌ها د‌ر سال 2006 یک شکست تلقی شد‌ و والمارت شرکت‌های آلمانی‌اش را تعطیل کرد‌.

خود‌ را با قوانین د‌ولت‌های خارجی وفق د‌هید‌

قوانین د‌ولت‌ها نقش مهمی ایفا می‌کنند‌ و گاه کاری نمی‌توان کرد‌ جز انتظار. از نظر مک میلن د‌ر مواجهه با قوانین سختگیرانه کشورها، بهترین کار انتظار کشید‌ن برای تغییر آنها است. برای مثال حضور والمارت د‌ر هند‌ به 20 واحد‌ فروشگاهی «بخر و ببر» محد‌ود‌ می‌شود‌؛ فروشگاه‌هایی که اجناس خود‌ را به کسب‌وکارهای کوچک عرضه می‌کنند‌ زیرا فروشگاه‌های بزرگ متعلق به افراد‌ خارجی نمی‌توانند‌، مستقیما با مصرف‌کنند‌ه د‌ر ارتباط باشند‌.

د‌رست است که والمارت تمایل به کسب‌وکارهای بسیار بزرگ‌تر د‌ارند‌ اما اکنون تمام کاری که می‌توانند‌ انجام د‌هند‌ توسعه واحد‌های «بخر و ببر» و انتظار کشید‌ن برای تغییر قوانین است.

سلایق محلی را بشناسیم

جهانی شد‌ن، برند‌هایی مانند‌ پمپرز و نستله را د‌ر همه جا معرفی کرد‌ه است اما از د‌ید‌گاه مک میلن سلیقه‌ها هنوز محلی است. د‌ر نتیجه وجود‌ گروه‌های خرید‌ محلی یک الزام است. به گفته او ما د‌ر هر منطقه استعد‌اد‌های محلی را جذب کرد‌ه‌ایم تا د‌رباره چگونگی ورود‌ به بازار، قیمت‌گذاری و آیتم‌هایی که باید‌ همراه د‌اشته باشیم، راهنمایمان باشند‌. خبرگی خود‌ را به اعضای تیم‌های محلی انتقال د‌هید‌.

از نظر او تطبیق پید‌ا کرد‌ن با یک فرهنگ خارجی به این معنا نیست که د‌رس‌هایی را که د‌ر آمریکا آموخته‌اید‌، فراموش کنید‌. ما د‌ر مورد‌ خرد‌ه‌فروشی مسائل زیاد‌ی آموخته‌ایم، موارد‌ی مربوط به تکنولوژی یا زنجیره عرضه یا مد‌ل تجارت که به خود‌ی خود‌ نیاز است د‌ر طول زمان به‌کار برد‌ه شوند‌؛ بنابراین آنچه برعهد‌ه ماست استخد‌ام‌های عالی برای راه‌اند‌ازی بازارها است، سپس باید‌ ابزارها و منابعی د‌ر اختیار آنها قرار د‌هیم تا د‌ر طول زمان به بیشتر از یک فرهنگ و یک الگوی تجارت رایج تبد‌یل شوند‌.

فروش انواع دستگاه های فلزیاب ، طلایاب و گنج یاب با ضمانتنامه معتبر و خدمات پس از فروش

فلزیاب

شرکت فلزیاب دی اف آر ارائه دهنده برترین دستگاه های فلزیاب دنیا با پشتیبانی و خدمات پس از فروش و آموزش. جهت کسب اطلاعات بیشتر با شماره تلفن های زیر تماس حاصل نمایید

02166272413 - 09196753001

با چشمان خود‌ ببینید‌

مد‌یر نمی‌تواند‌ همه جا حضور د‌اشته باشد‌ پس باید‌ به تیمی قوی تکیه کند‌ ولی د‌ر واقع هیچ جایگزینی برای د‌رک واقعی کار وجود‌ ند‌ارد‌. به گفته مک میلن او 5 سال را د‌ر سفر گذراند‌ و این سفرها را واقعا د‌وست د‌اشت. والمارت قصد‌ د‌ارد‌ حد‌اقل د‌ستمزد‌ را برای کارگران آمریکایی تا ساعتی 10 د‌لار افزایش د‌هد‌.

توافق عمومی کارساز نیست

مک میلن می‌گوید‌ یک مد‌یر خوب احتمالا 80 د‌رصد‌ مشکل را می‌د‌اند‌ و شخص د‌یگری که د‌ر اتاق است احتمالا 20 د‌رصد‌ د‌یگر را می‌د‌اند‌. پس د‌ر واقع شغل شما تنها گوش د‌اد‌ن نیست، نه تنها کمک به تباد‌ل نظر د‌ر چیزی است که 80 د‌رصد‌ د‌رباره آن می‌د‌انید‌ بلکه گوش د‌اد‌ن به‌منظور د‌ریافتن 20 د‌رصد‌ د‌یگر است. مد‌یران اجرایی رد‌ه بالا نیازمند‌ جمع‌آوری شعور جمعی تیمشان هستند‌ اما د‌ر انتظار اتفاق آرا ماند‌ن، می‌تواند‌ موجب شکست شما شود‌. به گفته مک میلن «چالش برای والمارت جذب افراد‌ کم اما تاثیرگذار د‌ر کنار یکد‌یگر است تا بتوانند‌ بهترین تصمیم را گرفته و آن را اجرایی کنند‌.»

موفقیت در زندگی

تعریف هر فردی از زندگی متفاوت با سایر افراد است و این موضوع در مورد واژه موفقیت نیز صدق میکند.

موفقیت در زندگی از دیدگاه بسیاری از افراد میتواند در کسب ثروت ، جایگاه اجتماعی و شغلی، خانواده سالم ، سلامتی ، تحصیلات و ... خلاصه شود. اما براستی موفقیت در زندگی یعنی چه ؟

خیلی خودخواهنه است اگر بخواهیم فرمول و نسخه واحدی برای موفقیت معرفی کنیم  و اگر بپذیریم که همه افراد در جامعه بشریت نسبت به یکدیگر دارای وظائف و حقوقی هستند باید گفت که تازمانی که یک فرد به اصطلاح ناموفق در بین ما هست هیچکس موفق نیست.


  • موفقیت دارای رمز و راز نیست ، موفقیت یک حس است.
  • موفقیت در زندگی به مفهوم پول و موقعیت اجتماعی نیست، موفقیت یعنی احساس رضایت از زندگی.
  • برای رسیدن به موفقیت لازم نیست هر کاری انجام دهید، موفقیت یعنی خودساختگی و امید به زندگی.
  • موفقیت یعنی سر بالا داشتن و سربلندی در میان دیگران.
  • موفقیت یعنی از ته چاه درآمدن و رسیدن به سطح، موفقیت یعنی پرواز از روی قله.
  • موفقیت یعنی تاثیر مثبت بر دیگران ، زندگی دیگران، روحیه دیگران، نگاه دیگران.
  • موفقیت یعنی هر کجا که باشی، نگاه محبت آمیز دیگران همراه تو باشد.
  • موفقیت یعنی کسی به آنچه که هستی حسادت نکند.
  • موفقیت یعنی سلامتی ، عشق و محبت، آرامش، امنیت، خواب خوش، خنده و شاید پول و ثروت !
  • موفقیت یعنی نگاه مهرآمیز مادر، غرور پدر و آرامش همسر، سربلندی فرزند، و نشاط دوست و همسایه.
  • موفقیت یعنی دیدن و دست تکان دادن برای موفقیت دیگران.


چطور زندگی شادتری داشته باشیم؟

برنامه‌ریزی برای زندگی شبیه تیراندازی است. باید مثل رابین‌هود خوب هدف بگیرید و با دقت و نیروی مناسب تیر را رها کنید. بیایید با کمک مهندس محمدرضا شعبانعلی، مدرس و نویسنده هدف‌هایی هوشمندانه‌تر انتخاب کنیم. این هدف حتما نباید خرید یک خانه جدید یا یک ماشین لوکس باشد. شاید هدف شما کاهش وزن یا داشتن یک زندگی شادتر است.

گاهی نرسیدن به هدف دلیل تنبلی نیست

خیلی از هدف‌های ما ممکن است از لیست سال های گذشته به امسال ورود پیدا کنند. پس قبل از اینکه سراغ هدف‌های جدید برویم با هم مرور کنیم که چرا به برخی از هدف‌های گذشته نرسیدیم. همیشه از برنامه‌های اولیه برای شروع سال جدید یادگیری زبان است. مثلا اگر با خود‌تان قرار گذاشته‌اید که از امروز ۲۰ لغت جدید یاد بگیرید و نشده، خود‌تان را سرزنش نکنید! بپذیرید خیلی از مواقع نرسیدن به هدف‌ها ناشی از تنبلی یا بی‌تعهدی ما نسبت به خودمان نیست بلکه از اول نوع انتخاب هدف اشتباه بوده. این هدف‌ها گاهی مثل یک کابوس بد در گوشه‌ای از ذهن می‌ماند و اذیت‌تان می‌کند. همه برنامه‌هایی که به آن نرسیده‌اید را حذف نکنید و بپذیرید بخشی از هدف‌های سال گذشته شما ناخواسته در جدول هدف‌های امسال هم باقی می‌ماند. مگر با ۲ استثنا:

یکی اینکه کلا سبک زندگی یا نگاه‌‌تان نسبت به گذشته تغییر کرده و از تاریخ مصرف بعضی هدف‌های‌تان گذشته. مثلا زمانی صرفا دوست داشتید زبان فرانسه یاد بگیرید اما الان آنقدر اولویت‌های مهم دیگری دارید که فرصتی برای یادگیری زبان جدید ندارید.

دوم اینکه هدف‌های شما آموخته شده نباشد. یعنی چی؟ یعنی هدف‌هایی که برای فرد دیگری است و به‌نظر می‌رسد هر آدم شیک و باکلاسی باید آن هدف را داشته باشد! مثلا ورزش خیلی هم خوب است، اگر خود‌تان دوست داشته باشید و نه اینکه چون از دوستی شنیده‌اید هدف شما هم شده باشد.

جلوی اشتباه را هر کجا بگیریم منفعت است

ممکن است از لیست هدف‌های پارسال‌تان سه تا چهار مورد به لیست امسال مهاجرت کنند. گاهی از‌‌ همان ابتدا هدف‌هایی را انتخاب می‌کنیم که قابل نقض هستند و احتمال شکست در آنها وجود دارد. به محض اینکه برای اولین‌بار از هدف‌مان (حتی اگر کوچک هم باشد) عقب می‌مانیم مسیر را برای دور زدن هدف باز می‌کنیم! یعنی اگر قرار است شبی پنج لغت انگلیسی بخوانید و کاری پیش می‌آید به خود‌تان می‌گویید حالا امشب هم نشد نشد! حالا این بار به خود‌تان تعهد بدهید و بگوید که من هر هفته باید 35 لغت جدید یاد گرفته باشم.

این‌جوری خیلی سخت‌تر می‌توانید هدف را نقض کنید. از اوایل هفته حواس‌تان هست که باید 35 لغت بخوانید. به جای اینکه بگویید هر روز ۳۰ دقیقه پیاده‌روی می‌کنم، هفتگی‌اش کنید. گاهی تصمیم می‌گیرید امروز پنج لغت زبان بخوانید و دقیقا در همان لحظه کاری برای یکی از دوستان‌تان پیش می‌آید و نمی‌توانید به برنامه‌‌تان برسید. به خاطر همین می‌گویم این برنامه‌ریزی‌ها را هفتگی در نظر بگیرید. هیچ‌کسی نمی‌تواند برای یادگیری 35 لغت زبان در هفته بهانه بیاورد.

سطح زندگی با سبک زندگی متفاوت است

اگر در هدف‌نویسی جزئیات می‌نویسید حواس‌تان باشد که شرایط را خطرناک نکنید! یعنی این جزئیات‌نویسی کل ماجرا را خراب نکند، البته منکر نمی‌شوم که گاهی همین جزئیات‌نویسی بسیار کمک می‌کند اما گاهی مبنایی می‌شود برای نابودی برنامه‌ریزی‌های بعدی برای رسیدن به هدف‌‌تان . مثلا در سال جدید با این هدف که تماشای فیلم به نگرش و فرهنگم کمک می‌کند، می‌خواهید فیلم ببینید.

بعد یکی از دوستان‌تان به شما می‌گوید ببین اگر فیلم می‌خواهی ببینی حرفه‌ای ببین، اتفاقی که برای منِ محمدرضا شعبانعلی هم افتاد. دوستم گفت کارگردان به کارگردان فیلم ببین. همین جزئیات کارگردان به کارگردان برنامه‌ام را به هم ریخت. اما مثلا اگر نوشته بودم در هفته یا در ماه پنج فیلم می‌بینم، رسیدن به آن قابل کنترل‌تر بود. به همین خاطر خیلی وقت‌ها هدف‌گذاری‌های‌مان براساس سبک زندگی نیست، بلکه بر اساس سطح زندگی است.

هدف‌های سبک زندگی را تعریف کنید

یکی از مدیران ثروتمند و موفق ایرانی حرف جالبی می‌زند: «آخر ثروتمند شدنت و ته لذتش این است که دوستانت را دور هم جمع کنی، یک فیلم بگیری، دور هم فیلم ببینید و پسته و کشمش بخورید!» پس همین حالا هم می‌توانید از زندگی لذت ببرید و دوستان‌تان را دور هم جمع کنید. دید ما این است که باید یک هدف بزرگ مثل ثروتمند شدن داشته باشیم و به خودمان قول می‌دهیم که هر وقت پولدار شدم دوستانم را دور هم جمع می‌کنم، اما بیایید در سال جدید چند هدف سبک‌زندگی تعریف کنید، مثلا اینکه هر هفته یا هر دو هفته یک جلسه سه الی چهار ساعته بگذارید و یک فعالیت گروهی همراه با دوستان‌تان داشته باشید.

ممکن است سال اول فقط کتاب دور هم بخوانید و فیلم ببینید ولی ۱۰ سال بعد یک سینما اجاره کنید! اما اصل سبک زندگی همین است و در‌‌نهایت همین که سه‌،چهار ساعت در هفته را از الان که جوان‌تر هستید برای دوستان‌تان و تفریح دورهمی وقت می‌گذارید، نشان می‌دهد که بعدها هم که پولدار شدید این کار را خواهید کرد. یک هدف سبک زندگی دیگر اینکه: با وجودی که من یک ایرانی‌ام اما چه خوب می‌شود اگر چند ساعت در هفته سبک نگاه جهانی داشته باشم، بنابراین باید گاهی سایت‌های مهم و خبرگزاری‌های خوب دنیا را رصد کنم درنتیجه باید کمی زبانم را بهتر کنم! می‌بینید که همه این هدف‌ها زنجیر‌وار به هم متصل‌‌اند. درستش هم همین است. تا کی می‌خواهید کنتور بیندازید که ۱۳۰۰ لغت حفظ شده‌ام، 1492تا شد؟! ولی با این هدف‌های سبک زندگی رشد بیشتری هم خواهید داشت. نسبت به دوستان‌تان هم شادتر هستید و دیگر از هدف‌گذاری‌های افراطی بی‌نتیجه هم خبری نیست.

هدف شما نباید وابسته به فرد دیگری باشد

ریسک بالا در هدف‌گذاری این است که ناخواسته هدف‌مان به نوع عملکرد فرد دیگری مرتبط باشد، مثلا می‌خواهید درآمد‌تان در محل کار بالا برود و حقوق ۵۰۰ هزار تومان‌‌تان را به ۸۰۰ هزار برسانید. دو نکته اینجا وجود دارد: آیا کنترل این عدد در دست شماست؟ خب اگر نیست، نرسیدن به این برنامه حال‌تان را بد هم می‌کند. گاهی هم به این برنامه می‌رسید اما باز هم اصطلاحا دردی از شما را دوا نمی‌کند! حقوق‌تان شد۸۰۰ هزار تومان اما باز هم یک سری قسط و بدهی دارید.

بعد به این می‌رسید که مخارج من ۸۰۰ هزار نیست و ۸ میلیون است که آن هم در حال حاضر اصلا عملی نیست. اگر برای زندگی سازمانی هدفی می‌گذارید، حواس‌تان باشد که حتما جنس آن هدف‌گذاری مهارتی باشد، مثلا یک مهارت‌هایی را یاد بگیرم که خودبه‌خود برایم تبعات رشد سازمانی هم به دنبال خواهد داشت، ولی اگر هم رشد سازمانی نداشتم (که همه‌اش هم دست من نیست) چیزی را نباخته باشم.

گاهی به جای هدف، خط‌مشی بگذارید

خیلی مواقع هدف‌هایی که رسیدن به آن وابسته به فرد دیگری است، اعتمادبه‌نفس را کم می‌کند. اینکه به آن هدف نرسید و بعد مدام خود‌تان را مقصر بدانید و سرزنش کنید اصلا خوب نیست. مثلا برای رسیدن به هدف‌ یادگیری لغت‌های زبان، درنهایت اگر نشود مقصر خود شما هستید اما خیلی از مواقع هدف افزایش حقوق هدفی است ذاتا در اختیار تصمیم دیگران.

یک سهمی از آن دست خود‌تان است اما بخشی‌ هم بستگی به رئیس‌‌تان دارد یا بستگی به رونق و رکود بازار دارد و. . . منظور من این نیست که از این دست هدف‌ها نگذارید اما همیشه نقش دیگران را هم در نظر بگیرید تا بعد اذیت نشوید. برای این هدف‌ها می‌توان درصد گذاشت که چه میزانی از آن به تلاش شما بستگی دارد و چه میزان در گرو مساعدت دیگران است. همچنین اگر می‌خواهید فعالیت گروهی را در سازمان‌تان بیشتر کنید. این را نه به‌عنوان هدف بلکه به‌عنوان «خط مشی» در نظر بگیرید و برایش تلاش کنید.

تفاوت خط‌مشی و هدف: هدف یا تیک می‌خورد یا نه، اما خط‌مشی کمی نرم‌تر از هدف است. خط‌مشی این است که من سعی می‌کنم آدم خوش‌اخلاق‌تری باشم و برای آن تلاش می‌کنم. اما اگر خوش‌اخلاقی هدف‌‌تان بشود ممکن است این اتفاق بیفتد: در خیابان یا محل کار کسی شما را ناراحت می‌کند، بعد مدام یک چیزی در ذهن شما آلارم می‌دهد که دیدی نشد؟! بعد هم که هدف تیک نمی‌خورد مدام می‌گویید دیدی بهش نرسیدم؟!

در کنار لیست هدف، یک لیست پاداش هم داشته باشید

متاسفانه بعد از رسیدن به هدف هم جایزه‌ای برای لذت بردن به خودمان نمی‌دهیم. اصلا باید در کنار لیست هدف، یک لیست پاداش هم داشته باشید. معمولا هم گفته می‌شود حداقل ۵۰ مورد را باید در این لیست بنویسید. این ۵۰ مورد جایزه‌هایی است که شما را خوشحال می‌کند. از یک مرخصی گرفتن ساده از محل کار و مسافرتی کوتاه در حومه شهر گرفته تا ۱۰۰هزار تومان هزینه برای خریدی که اصلا لازمش ندارید اما حال‌تان را خوب می‌کند.

همیشه فکر می‌کردیم همین که به دانشگاه برویم یک آدم متفاوت می‌شویم اما یادمان رفته بود همان‌هایی که یک سالی بود که در آن دانشگاه تحصیل می‌کردند قبلا دبیرستانی بودند! کمی هنر لذت بردن‌تان را بالا ببرید. گاهی لیست‌های هدف‌گذاری بلند و بالایی داریم ولی از آن طرف لیستی نداریم که بعد از تیک خوردن هدف، حال‌مان را خوب کند، بنابراین فقط دنبال تیک زدن هدف‌ها نباشید. از رسیدن به هدف لذت ببرید وگرنه انگیزه‌ای برای رسیدن به هدف‌های بعدی نخواهید داشت.

فروش انواع دوربین های فیلمبرداری حرفه ای

دوربین فیلمبرداری

فروشگاه میلاد : فروش دوربین های فیلمبرداری حرفه ای و لوازم جانبی دوربین + دوربین فیلمبرداری کارکرده و دست دوم با ضمانتنامه معتبر و خدمات پس از فروش

خیابان جمهوری ، زیر پل حافظ ، پاساژ حافظ ، شماره ??

???????? - ????????

الگوی رفتاری آدم‌های موفق

سبک هر کسی برای انتخاب هدف‌ متفاوت است، اما بعد از سال‌ها مطالعه زندگی آدم‌های موفق به این نتیجه رسیده‌ام که همه آنها یک هدف بزرگ دارند و هدف‌های کوچک آنها بخشی از‌‌ همان هدف‌ بزرگ‌ است. مثلا آدم‌های بسیار موفق با خودشان می‌گویند اگر می‌خواهم سال ۹۴ به سفر بروم همین مسافرت هم بخش کوچکی از هدف بزرگ سال 94 من است. هدف‌های کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت مثل یک آبشاری است که از بالا به پایین می‌ریزد و پله‌پله پایین می‌آید.

چهار هدف کوچک‌تر فصلی هم داریم، اما ذاتش‌‌ همان هدف یک ساله است. بهتر است که از آن هدف بزرگ شروع کنیم. مثلا اینکه در پایان سال ۹۴ حالم بهتر باشد و شاد‌تر از سال ۹۳ زندگی کنم. کسی نمی‌تواند بگوید این هدف غلط است یا اینکه چرا شاخص اندازه‌گیری خوشحالی نداری! خب در مرحله بعد، هدف را تقسیم کنید بر اینکه چه چیزهایی باعث خوشحالی شما می‌شود. رسیدن به هدف‌های کاری، افزایش یادگیری، ارتقا مهارت‌ها و. . . همه این هدف‌های کوچک در‌‌نهایت منجر به خوشحالی شما در پایان سال ۹۴ می‌شود. بعد هم برنامه‌ریزی‌های فصلی، ماهیانه و بعد هم هفتگی.

کافی شاپ، ایده‌های موفق و استیون جانسون!

ایده‌های موفق از کجا می‌آیند؟ ایده‌های خوب، چه سرگذشتی دارند و از کجا نشأت می‌گیرند؟ در چه مکان‌هایی فایده‌ها بیشترین فرصت خلق شدن و رشد کردن را دارند؟ چگونه باید فکر کرد و خلاقانه عمل کرد؟ این‌ها، پرسش‌هایی است که همواره ذهن انسان‌ها درگیر آن است که چگونه ایده خوب را خلق کنند، پرورش دهند و در نهایت، در عمل، از این ایده خوب و موفق برای راه اندازی کسب و کار و پر بازده، استفاده کنند.

بزرگان کسب و کار جهان، همواره از ایده‌های خوب و خلاقانه، در پیش برد کسب و کارشان صحبت می‌کنند و حتی روان شناسان نیز، فکر مثبت و انرژی مثبت یک فرد خلاق را، عامل مهم برای فرصت آفرینی و خلق ایده‌های جدید می‌دانند. سیگنال‌های کیهانی انرژی مثبت، همواره آماده اند تا همان گونه که در مستند راز و قانون جذب گفته شد، مغزها و ذهن‌های خلاقانه افراد مثبت را درنوردیده و آن ها را برای خلق کردن، کمک کنند. استیون جانسون Steven Johnson، تلاش می‌کند ما را با این پرسش‌ها، شنا کند.


باربری بارسلون اولین و معتبر ترین شرکت حمل و نقل و باربری در تهران با ارائه خدمات در کلیه مناطق تهران بزرگ

اتوبار

باربری بارسلون با چندین سال تجربه در زمینه حمل بار شهری و بین شهری آمداه خدمت رسانی به همشهریان عزیز تهرانی میباشد . جهت کسب اطلاعات بیشتر با شماره تلفنهای اتوبار بارسلون تماس حاصل نمایید .

22149545 - 88563350 - 44849865

جانسون معتقد است، برخی از ایده‌های موفق، از کافی شاپ ها آمده است و حتی برترین ایده‌ها و سیستم‌های صنعتی و فضایی، که روزی نگاه نظامی بران می‌رفت، امروزه برای یافتن کافی شاپ در محل زندگی شما، کاربرد روزانه دارد. البته پروژه دارپا DARPA وزارت دفاع آمریکا در زمان ریاست جمهوری آیزنهاور، رییس جمهور وقت ایالات متحده امریکا نیز، که روزگاری، نگاه نظامی بر آن می‌رفت، امروزه، پهنه جهانی وب WWW را با 2.5 میلیارد کاربر و ده‌ها میلیون پرتال و گردش مالی هزاران میلیارد دلاری خلق کرد.

استیون جانسون، از فعالان دنیای موفقیت و ایده پردازی، در یکی از جالب‌ترین سخنرانی‌های سال‌های اخیرش که در اواخر 2010 میلادی در کنفرانس تد صورت گرفت، درباره این موضوع صحبت کرد که ایده‌های موفق، از کجا می‌آیند و چگونه بایدان ها را توسعه داد. در واقع، ایده‌های خوب و موفق، یک فرآیند را مانند فرآیند توسعه محصول و خدمات طی می‌کنند و افرادی که بتوانند این فرآیند را به خوبی درک کنند، قطعاً ایده‌های موفق تری را ارائه می‌کنند. آقای جانسون، درباره ایده‌ها، صحبت جالبی دارد.

جانسون، می‌گوید، خیلی از ایده‌ها دور میز شام یا نهار یا صبحانه خلق می‌شوند و یا در کافی شاپ ها ه افراد در محیطی کوچک، مشغول نوشیدن قهوه یا چای یا اسپرسو هستند به وجود می‌آید. او، کافی شاپ ها را مکان ازدواج ایده‌های افراد با هم می‌داند که تعبیر جالبی است. کافه سنترالن وین اتریش، یکی از مشهورترین کافه‌های اروپااست که پاتوق افراد مشهوری چون هیتلر، مارکس و بتهوون بود و شاید بسیاری از ایده‌های این افراد، در زمان نوشیدن قهوه در این مکان مشهور، شکل گرفته باشد.

ایشان، درباره مفهومی به نام شم تدریجی معتقد است:

یکی از مشکلاتی که مردم دارند، این هست که آن‌ها دوست دارند داستان‌های اختراع خود را خلاصه کرده در قالب زمانی کوتاه تری بیان دارند. بنابراین آن‌ها لحظات «یافتم!» ها را بازگو می‌کنند. اینطور می خواهند بگویند که " من آنجا بودم، آنجا ایستاده بودم، و یک‌دفعه همه چیز به روشنی در مغزم آمد." اما در واقع، اگر شما به عقب برگشته و نگاهی به یادداشت‌های قدیمی بیندازید، معلوم می‌شود که بسیاری از ایده‌های مهم، دوران طولانی برای پرورش داشتند.

من آنرا «شمّ ِ تدریجی» یا (Slow hunch) می‌نامم. ما اخیراً" زیاد در مورد شمّ یا غریزه و لحظاتی که غیر مترقبه و در یک چشم بر هم زدن رخ می‌دهند، شنیدیم، اما در حقیقت بسیاری از ایده‌های بزرگ، بعضی وقت‌ها برای مدت ده‌ها سال، در پس فکر افراد باقی می‌مانند. آن‌ها وجود یک مسئلهٔ جالب را حس می‌کنند، اما هنوز کاملاً" ابزار لازم برای کشف آنرا ندارند. تمام وقت را صرف مسائل خاصی می‌کنند، اما چیز دیگری در آنجا مانده که کاملاً" قادر به حل آن نیستند.

(قابل ذکر است، ایده پرتال اوبر، به صورت تصادفی وقتی در پاریس، تاکسی به آسانی در اختیار آقای کالانیک (مدیر اوبر) قرار نگرفت، به ذهن ایشان رسید)

جانسون درباره نقش کافی شاپ ها در بروز ایده‌های نوین، می‌گوید:


من مدت زیادی را در طول پنج سال گذشته، درباره قهوه‌خانه‌ها فکر کردم، چراکه به نوعی در تلاش و تحقیق برای یافتن پاسخ این سؤال بودم که ایده‌های خوب از کجا می‌آیند. چه محیط‌هایی هست که منجر به انواع نوآوری منحصر به فرد، و خلاقیت استثنائی می‌شود؟ نوع محیط چیست؟ فضای خلاقیت چیست؟ و کاری که انجام داده‌ام این است که هم به محیطی مثل قهوه‌خانه، توجه کردم؛ و هم به محیط رسانه‌ای مثل شبکه جهانی وب (WWW)، که به طور فوق العاده ای مبتکرانه بوده است.

من به تاریخ اولین شهرها برگشتم، من حتی به سراغ محیط‌های زیستی هم رفته‌ام، مثل صخره‌های مرجانی یا جنگل‌های استوایی، که نوآوری منحصر به فرد زیستی را در بر داشتند؛ و چیزی که تا کنون به دنبال آن بودم یک الگوی مشترک است، یک جور اثر رفتاری که در همه این محیط‌ها به کرات نمایان باشد. آیا الگوهای متناوبی وجود دارند که ما از آن‌ها بیاموزیم، که آن‌ها را انتخاب و به نوعی در زندگی خودمان، یا تشکیلات خودمان، یا در اطراف خودمان به کار ببریم تا آن‌ها را سازنده تر و مبتکرانه تر کنیم؟ و فکر می‌کنم که چند تایی از آن‌ها را پیدا کردم.


باربری بارسلون اولین و معتبر ترین شرکت حمل و نقل و باربری در تهران با ارائه خدمات در کلیه مناطق تهران بزرگ

باربری

باربری بارسلون با چندین سال تجربه در زمینه حمل بار شهری و بین شهری آمداه خدمت رسانی به همشهریان عزیز تهرانی میباشد . جهت کسب اطلاعات بیشتر با شماره تلفنهای اتوبار بارسلون تماس حاصل نمایید .

22149545 - 88563350 - 44849865

وی اضافه می‌کند:

ما ایده‌ها را از دیگران می‌گیریم، از افرادی که از آن‌ها می‌آموزیم، از کسانیکه در کافی شاپ به آن‌ها برخورد می‌کنیم، آن ایده‌ها را به شکل‌های تازه ای به هم وصل کرده، و چیزی نو خلق می‌کنیم. در واقع اینجا جائیست که نوآوری پدید می‌آید. و این بدان معنی است که باید برخی الگوهای خود را دربارهٔ شکل واقعی اختراع و اندیشهٔ عمیق تغییر دهیم. منظورم آینه که این یک بعد قضیه است. دیگری قضیه نیوتن و سیب است، زمانیکه نیوتن در کمبریج بود. این مجسمه ای از آکسفورد است. شما آنجا غرق در افکار خود نشسته‌اید، و سیب از درخت می‌افتد، و شما تئوری جاذبه را بدست می‌آورید.

در حقیقت، فضاهایی که به لحاظ تاریخی منجر به نوآوری شده‌اند بدین گونه هستند. این نقاشی معروف «هوگارث» از یک جور شام سیاسی در یک میکده است، اما کافی شاپ ها در آن روزها به این شکل بودند. این همان محیط آشفته ای است که ایده‌ها احتمالاً" گرد هم می‌آمدند، جائیکه مردم احتمالاً" برخوردهای تازه، جالب، و غیر قابل پیش بینی داشتند - افرادی با پیشینه‌های مختلف. بنابراین، اگر ما سعی داریم سازمان‌های مبتکرانه تر بسازیم، می‌بایست فضاهایی بسازیم که، در کمال تعجب، کمی بیشتر شبیه آن فضا باشند. این جایی است که دفتر کار شما می‌بایست شبیه آن باشد، بخشی از پیام من اینجاست.
(جانسون می‌گوید، گراند کافه انگلیس که 400 سال قدمت دارد، نقش زیادی در توسعه انگلیس داشته است)

جانسون در سخنرانی خود، بار دیگر به اهمیت کافی شاپ ها در ایده پرداری خلاقانه اشاره دارد و می‌گوید:

کافی شاپ، نقش بسیار بزرگی در آفرینش روشنفکری داشت، بعضاً"، به خاطر آنچه مردم در آنجا می‌نوشیدند. چراکه،‌ قبل از شایع شدن قهوه و چای توسط فرهنگ بریتانیایی، آنچه مردم -- چه نخبگان و چه عوام -- می‌نوشیدند هر روز، از طلوع تا غروب خورشید الکل بود. الکل، نوشیدنی منتخب روز بود. شما به همراه صبحانه کمی آبجو و در هنگام نهار کمی شراب می‌نوشیدید. بسیار خوب، این انتخاب سالمی بود، چون آب، مطمئن و سالم برای نوشیدن نبود. و بدین ترتیب، در واقع قبل از پیدایش قهوه‌خانه، کل مردم عملاً" تمام روز مست بودند. و می‌توانید تصور کنید داستان به چه صورت بود. بنابراین وقوع شکوفایی عظیم اختراعات، تصادفی نبوده زمانیکه انگلستان به چای و قهوه روی آورد.، می‌توان اهمیت این موضوع را پی برد.

وی، به نقش رفتار سازمانی گوگل در توسعه نوآوری و فراهم کردن بسترهای موفقیت و کارآفرینی درون شرکت برای کارمندانش اشاره می‌کند و معتقد است:

چالش موجود برای ما اینست که: چطور فضاهایی را بوجود آوریم که ایده‌های خلاقانه و موفق، بتوانند عمری طولانی داشته باشند؟ کار سختی است که نزد رئیس خود بروی و بگویی، " من ایده ای عالی برای شرکتمان دارم. که در سال 2020 به دردمان می‌خورد. می‌شود کمی به بنده وقت بدهید تا روی آن کار کنم؟" در حال حاضر، در تعدادی کمپانی مثل گوگل، در 20 درصد از زمان، کارمندان فرصت دارند که درباره مسائل مورد علاقه خود فکر کنند و رویان‌ها بررسی کنند. بدونان که الزاماً، آن موارد ارتباطی با فعالیت روزانه آن‌ها در شرکت گوگل، غول جست وجوی اینترنت داشته باشد. در واقع، کارمندان گوگل، می‌توانند 20 درصد از وقت خود را در ماه، به روش‌های نوآورانه و خلق ایده اختصاص دهند.

جانسون، درباره ارتباط حس‌ها با یکدیگر هم نظر جالبی دارد:

مسئلهٔ دیگر آن است که اجازه دهیم آن حس‌ها با حس‌های دیگران ارتباط برقرار کنند؛ چیزی که اغلب رخ می‌دهد. شما نیمی از یک ایده را دارید وفرد دیگری نیمهٔ دیگر آنرا، و اگر شما در فضای مناسبی باشید، آن‌ها تبدیل به چیزی بزرگ‌تر از جمع جزء جزءشان می‌شوند. بنابراین، به تعبیری، ما اغلب از ارزشِ حفظ ویژگی‌های عقلانی سخن می گوییم، مثل ساخت موانع، ایجاد آزمایشگاه‌های مخفی تشخیص و تحقیق، به ثبت رساندن آنچه داریم، تا اینکه آن ایده‌ها با ارزش باقی بمانند، و مردم برای ارائه ایده‌های بیشتر، انگیزه پیدا می‌کنند، و فرهنگ، مبتکرانه تر می‌شود. اما فکر می‌کنم باید به موردی اشاره کنم اینکه ما باید به همان اندازه، اگر بیشتر نه، برای ارزش نهادن به اساس ارتباط ایده‌ها وقت صرف کنیم، نه اینکه فقط آن‌ها را حمایت کنیم.


جانسون، در ادامه اظهاراتش، درباره ایده ای‌ که منجر به خلق سامانه موقعیت یاب جغرافیایی یا جی پی اس شد نیز، داستان جالبی را تعریف می‌کند:

و من شما را با این داستان تنها می‌گذارم، داستانی که فکر می‌کنم اکثر این ارزش‌ها را تصرف کرد، وبه حق، نوع جالبی از داستان نوآوری، و چگونگی رخداد آن به صورت‌های غیر متعارف است. اکتبر سال 1957 است، و قمر مصنوعی «اسپات نیک» تازه پرتاپ شده، و ما در «لورل مریلند»، در آزمایشگاه فیزیک کاربردی، وابسته به دانشگاه «جان هاپکینز» هستیم. دوشنبه صبح است، و خبر گردش این قمر مصنوعی به دور زمین تازه منتشر شده است. و البته، این بهشت nerd بود، درسته؟

تمام این کله گنده های فیزیک آنجا در حال اندیشیدن هستند، " اوه خدای من! باور نکردنی است. باور نمی‌کنم این اتفاق افتاده." و دو تن از آن‌ها، دو محقق بیست و خورده ای سالهٔ شرکت APL، دور میزی در کافی شاپ مشغول گفتگویی دوستانه با گروهی از همکارانشان هستند. نام این دو نفر «گایر» و «وایفن باخ» است. آن‌ها شروع به صحبت کردند و یکی از آن‌ها گفت، " هی، تا به حال کسی سعی کرده به این چیز گوش دهد؟ این را می گویم، ماهوارهٔ ساخت بشر که اون بالا در فضا مسلماً" نوعی سیگنال را منتشر می‌کند. اگر موج آنرا بگیریم، احتمالاً" آنرا می‌شنویم." آن‌ها نظر تعدادی از همکارانشان را پرسیدند، و همه اینطور گفتند، "نه، من فکر این کار را نکرده بودم. این ایدهٔ جالبی است."

و معلوم شد که «وایفن باخ» یه جور مهارت در دریافت امواج ریز دارد، و در دفترش یک آنتن کوچک به همراه یک دستگاه تقویت کننده راه اندازی کرده است. و بدین ترتیب «گایر» و «وایفن باخ» به دفتر «وایفن باخ» برگشتند، و شروع به کند و کاو و به نوعی آنچه امروزه آنرا سرقت کامپیوتری می‌نامیم، پرداختند. و آن‌ها بعد از چند ساعت، در واقع شروع به گرفتن سیگنال‌ها کردند، چون ماهوارهٔ «اسپات نیک» ساخت روسیه به راحتی قابل ردیابی است. درست در بیست مگاهرتز قرار داشت، بنابراین براحتی می‌توانستید آنرا پیدا کنید. از آنجائیکه در واقع می‌ترسیدند که مردم فکر کنند این یه جور کلک است، جوری ماهواره را ساخته بودند که براحتی ردیابی شود.

جانسون ادامه داد:

بدین ترتیب این دو نفر آنجا نشسته و به این سیگنال گوش می‌دهند، و مردم تقریباً" به سمت دفتر راه افتادند و گفتند، " وای! خیلی جالبه. می تونم گوش بدم؟ وای، عالیه." و خیلی طولی نکشید که فکر کردند، " خدای من، این تاریخی است. ممکنه ما اولین کسانی در آمریکا باشیم که به این گوش می‌دهیم. باید آنرا ضبط کنیم." و بدین ترتیب آن‌ها این دستگاه ضبط آنالوگِ بزرگ و کلنگی را آوردند، و شروع به ضبط این بیب بیب های کوچک کردند. و شروع کردند به ثبت یک جور تاریخ و زمان برای هر بیب کوچکی که ضبط می‌کردند. و به این فکر افتادند، " اوه خدای من، ما در اینجا تغییرات فرکانسی بسیار کوچک را متوجه می‌شویم.

ما احتمالاً" می‌توانیم سرعت حرکت ماهواره را محاسبه کنیم، با انجام کمی محاسبهٔ ابتدایی و با استفاده از اثر دوپلر. و سپس آن‌ها کمی بیشتر با آن سر و کله زدند، و با تعدادی از همکارانشان که تخصص‌های دیگری داشتند، گفتگو کردند. آن‌ها گفتند، " خدای من، می دانید، فکر کنیم که در واقع با مشاهدهٔ ضریب اثر دوپلرمی توانیم نقاطی را که در آن ماهواره نزدیک‌ترین فاصله و همچنین دورترین فاصله را با آنتن ما دارد، بفهمیم. خیلی جالبه."

و در نهایت، آن‌ها مجوز گرفتند-- تمام آن یک پروژه جانبی کوچکی است که ظاهراً" از ابتدا جزء تعریف کاری آن‌ها نبوده. آن‌ها مجوز استفاده از کامپیوتر جدید UNIVAC (اولین کامپیوتر جهانی) را گرفتند کامپیوتری که کلِ فضای یک اتاق را اشغال می‌کرد، و آن‌ها به تازگی برای شرکت APL گرفته بودند. آن‌ها کمی بیشتر با اعداد و ارقام سر و کله زدند، و بعد از سه یا چهار هفته، معلوم شد که آن‌ها نقشهٔ مسیر دقیق این ماهواره به دور زمین را پیاده کردند، فقط با گوش دادن به این سیگنال کوچک، که یک روز صبح سر میز غذا، در یک لحظه به دلشان افتاد و الهام بخش کارشان شد.

جانسون درباره فرآیندی که در نهایت، منجر به خلق ایده جی پی اس شد می‌گوید:

چند هفته بعد رئیسشان، «فرنک مک کلر»، آن‌ها را به اتاق برده و گفت، " بچه‌ها، باید از شما درباره پروژه ای که روی آن کار می‌کردید، سؤالی بپرسم. شما از یک منطقهٔ معلوم و مشخص روی زمین به محل نامعلوم یک ماهواره که به دور کرهٔ زمین می‌چرخد، پی بردید. آیا می‌توانید از جهت مخالف حرکت کنید؟ آیا می‌توانید منطقهٔ نامعلومی را در زمین پیدا کنید، چنانچه محل ماهواره را بدانید؟ " آن‌ها دربارهٔ این موضوع فکر کرده و گفتند، "خوب، فکر می‌کنم می‌توانیم. بیا اعداد را در اینجا ایجاد کنیم." بدین ترتیب آن‌ها برگشتند و در مورد آن فکر کردند.

سپس برگشتند و گفتند، " در واقع، آسان تر هم هست." رئیس گفت، " اوه، عالیه. چون ببینید، من در حال ساخت این زیر دریایی‌های هسته ای جدید می‌باشم. و خیلی سخته بفهمی که چطور موشک خود را تنظیم کنی که درست روی مسکو فرود بیاید، در صورتیکه از محل زیر دریایی در وسط اقیانوس آرام بی خبر باشی. بنابراین گمان می‌کنیم که بتوانیم یک سری ماهواره به هوا بفرستیم و آن‌ها را برای ردیابی زیر دریایی‌های خود و مشخص کردن محل آن‌ها در وسط اقیانوس بکار بریم. آیا می‌توانید روی این مسئله کار کنید؟ "

و بدین صورت GPS به وجود آمد. 30 سال بعد، «رونالد ریگان» امکان این را فراهم کرد تا هر کسی بتواند در تریبون آزاد به نوعی طرحی را پیاده کند و هر کسی بتواند پیش آمده و تکنولوژی جدیدی بنا کند که با آن در این تریبون آزاد چیزی را نوآوری و خلق کند، و اجازه دهد هر کس دیگری نیز آنچه را که می‌خواهد با آن انجام دهد. وهم اکنون، من به شما اطمینان می‌دهم که نیمی از افراد این اتاق، اگر بیشتر از نیمی نباشد، همین الآن وسیله ای در جیب خود دارند که در حال ارتباط با یکی از همین ماهواره‌ها در فضای بیرونی است. و شرط می‌بندم که یکی از شما، اگر بیشتر از یکی نباشد، از آن وسیله یا سیستم ماهواره‌ای استفاده کرده تا محل یک کافی شاپ را در نزدیکی جایی پیدا کند! غیر از این هست؟

جانسون، در جمع بندی اظهاراتش درباره ایده پردازی و شروع خلق یک ایده چنین می‌گوید:

من، من فکر می‌کنم که این داستان گفته شده درباره جی پی اس، یک مورد بررسی عالی، یک درس بزرگ در قدرت است، نوع شگفت انگیزی از انرژیِ اتفاقی، غیر مترقبه و غیر قابل پیش بینی از سیستم‌های مبتکرانهٔ آزاد است. وقتی آن‌ها را درست بنا کنید، آن‌ها در مسیرهای کاملاً" جدیدی که مبتکرین هیچگاه فکرش را هم نمی‌کردند، پیش می‌روند. منظورم این هست که، این افراد در اینجا در ابتدا فکر می‌کردند که به سادگی دنبال این الهام ذهنی، این اشتیاق کوچک که بسط یافت، می‌باشند، سپس گمان کردند که با «جنگ سرد» در نبرد هستند، و پس از آن معلوم شد که صرفاً" کمک می‌کردند که بعضی‌ها «اسپرسو سویا» پیدا کنند.

وی به مثال دیگری در ایده پردازی اشاره می‌کند و معتقد است:

داروین مثال خوبی از موضوع ایده پردازی و شم تدریجی می‌باشد. داروین، خود، در شرح حال زندگیش، از داستان لحظه کشف تئوری «انتخاب طبیعی» بعنوان لحظه «یافتم!» ها یاد کرده است. او در اتاق مطالعه‌اش است، ماه اکتبر سال 1838، او کتاب نوشتهٔ «مالتوس» دربارهٔ جمعیت را می‌خواند. و بطور غیر مترقبه ای، و الگوریتم مقدماتی انتخاب طبیعی، یک جورایی در مغزش جرقه زد، و گفت، " وای، بالاخره، یک تئوری دارم که با آن کار کنم. " این در زندگی نامهٔ شخصی‌اش است.