موفقیت در زندگی

مقالات جالب و بروز راجع به موفقیت در تمام ارکان زندگی

موفقیت در زندگی

مقالات جالب و بروز راجع به موفقیت در تمام ارکان زندگی

چگونه در بحران های مالی سرپا بمانیم؟

برنامه ریزی کنید

پس اندازی کنار بگذارید برای پرداخت مخارج ضروری زندگی در مدت شش ماه و مطمئن شوید پوشش بیمه تان کافی است. در دخل و خرج ماهیانه تان جایی برای موارد حساب نشده و ناگهانی منظور کنید. بر برنامه تمرکز کنید؛ نتایج خود به خود به دنبال این خواهندآمد.

نخست بدهی تان را به خودتان بپردازید

به محض اینکه حقوق گرفتید، پس اندازتان را کنار بگذارید. اگر می توانید، چک بکشید و آن را مستقیما به حساب پس اندازتان واریز کنید؛ پیش از آنکه حتی چشمتان به حقوقتان بیفتد.

پول بیشتری درآورید

شغل دومی پیدا کنید، اضافه کاری کنید یا برای افزایش حقوقتان اقدام کنید، افزایشی که مدت ها پیش باید به شما تعلق می گرفت.

پاره ای از دارایی های خود را بفروشید

پیانوی بزرگتان را بفروشید یا خرت و پرت هایتان را جمع کنید و آنها را در پارکینگ حراج کنید. با تبدیل برخی از مایملک خود به پول نقد و حاضر و آماده، ممکن است بتوانید برخی یا حتی همه هزینه های اضطراری تان را پرداخت کنید و از شرشان راحت شوید.

روی سند منزلتان وام بگیرید

اگر مالک خانه ای هستید و می توانید از پس پرداخت ماهیانه ی دیگری بر بیایید، وام روی سند منزل شاید بخت تان را بگشاید.

از دوستان واقوام قرض بگیرید

فقط باید شرایط وام را مکتوب و برنامه بازپرداخت منظمی برای آن تدوین کنید. در صورتی که با وامی به شکل سنتی آن سرو کار دارید، سود و کارمزد آن را بپردازید.

به دنبال کمک تخصصی بگردید

اگر می بینید هیچ راه فراری نیست، به کارشناسان موسسه های مشاوره وام تلفن کنید.

اعلام ورشکستگی کنید

اعلام ورشکستگی یک راه قانونی برای رتق و فتق اضطراری موقعیت مالی در شرایطی است که دیگر هیچ راهی برایتان باقی نمانده باشد.

برنامه ریزی کنید

پس اندازی کنار بگذارید برای پرداخت مخارج ضروری زندگی در مدت شش ماه و مطمئن شوید پوشش بیمه تان کافی است. در دخل و خرج ماهیانه تان جایی برای موارد حساب نشده و ناگهانی منظور کنید. بر برنامه تمرکز کنید؛ نتایج خود به خود به دنبال آن خواهند آمد.

این ۱۰ چیز را از کسی انتظار نداشته باشید!

یادتان باشد که در مسیر زندگی، هر کس در جایگاهی متفاوت با دیگری است، همانطور که حرف ها و رفتارهای او منعکس کننده آن است. اگر بخواهید رابطه ای موفق تر و شادتر داشته باشید خیلی مهم است که…

این چیزها را از دیگران توقع نداشته باشید:

۱. توقع نداشته باشید که همه کارها را طبق استانداردهای شما «درست» انجام دهند.

اخلاقیات آدمها براساس عوامل مختلف با هم متفاوت است، عواملی مثل تربیت، فرهنگ، اعتقادات معنوی و از این قبیل. بعنوان مثال، در بعضی کشورهای آسیایی، گوشت سگ خورده میشود و در این هیچ اشکالی دیده نمی شود چون برایشان به صورت فرهنگ درآمده است. یا ممکن است شما اهل فحش دادن نباشید اما دوستتان مدام اینکار را میکند. این باعث نمی شود آدم بد یا خوبی باشد البته ممکن است طبق استاندارد بعضی ها اینکار خوب نباشد اما اینکه توقع داشته باشید آنطور که استاندارد شماست رفتار کنند، فقط باعث ناامیدی شما خواهد شد.

فقط سعی کنید که خودتان به استانداردهای خودتان پایبند باشید و اجازه بدهید دیگران هم استانداردهای خودشان را برای زندگی داشته باشند.

۲. توقع نداشته باشید که کامل باشند.

اگر نقص ها را کمال ببینید هیچوقت ناامید نخواهید شد. اما خیلی ها هنوز وقتی دیگران اشتباه می کنند به آنها سخت می گیرند و با همین روش برخورد روابطشان از بین می رود. این وسواس برای کامل بودن موجب افسردگی، اضطراب، بیماریهای مزمن و خطر اقدام به خودکشی میشود.

اجازه بدهید دیگران اشتباه کنند و از اشتباهاتشان درس بگیرند. به این فکر کنید که اگر هیچکس اشتباه نمی کرد دنیا واقعاً چه شکلی می شد. همه ما ربات هایی سرد و بیاحساس بودیم که هیچ لذتی را در زندگی تجربه نمی کردیم.

۳. توقع نداشته باشید که با همه حرف هایتان موافق باشند.

حتی بهترین دوست ها در همه چیز با هم هم عقیده نیستند، پس اگر دیگران با چیزی که میگویید مخالفت کردند یا دیدگاهی متفاوت داشتند، ناراحت نشوید. اگر قرار بود همه آدمهای دنیا یک جور فکر کنند، دنیا جای خسته کننده ای میشد. دیدگاه ها و اعتقادات متفاوت و خاص ما باعث میشود دنیا رشد کند.

تصور کنید اگر با استفاده از سوخت فسیلی برای راه انداختن ماشین هایمان، خانهها یا هر چیز دیگر موافق بودید چه بلایی سرمان می آمد. اگر این اختلافات عقیده ای نبود امروز ماشین ها برقی و انرژی خورشیدی نداشتیم.

۴. توقع نداشته باشید که فکرتان را بخوانند.

بعضی ها بینش قوی تری دارند اما خیلی ها قادر به فهمیدن احساس یا نگاه شما نیستند. اینکه شما نسبت به احساس دیگران حساس تر هستید به این معنی نیست که بقیه هم باید همه چیز را از نگاه شما بخوانند. همه دوست ندارند روانشناس باشند، به همین دلیل خودتان را خیلی روشن و واضح ابراز کنید تا دیگران مجبور نشوند که فکر و احساستان را حدس بزنند! گفتگوی صادقانه و آزاد روابط مستحکم تری میسازد.

۵. توقع نداشته باشید که هر بار زمین خوردید، بلندتان کنند.

البته دوستان و خانواده خوب وقتی نیاز داشته باشید به کمک شما می آیند اما برای پاک کردن خاک روی لباستان از آنها توقع نداشته باشید. آنها هم مشکلات درونی خودشان را دارند و نمی توانند هم وزن مشکلات شما و هم مشکلات خودشان را تحمل کنند. میخواهند کمکتان کنند اما نه همیشه و نه در همه زمان ها. این به آن معنی نیست که به شما اهمیت نمی دهند، این یعنی گاهی باید خودتان به تنهایی بار مشکلات و چالشهایتان را به دوش بکشید.

۶. توقع نداشته باشید که درکتان کنند.

«همه آدمها مسیر زندگی شما را درک نمی کنند. اشکالی ندارد، زندگی آنها نیست که آن را بفهمند، زندگی شماست.»

تا وقتی خودتان، خودتان را درک می کنید، نیازی نخواهید داشت که از دیگران تاییدیه بگیرید. آنوقت دیگر اینکه شما و زندگی تان را درک نمی کنند برایتان عذاب آور نخواهد بود.

۷. توقع نداشته باشید که آنطور که شما با آنها رفتار می کنید با شما رفتار کنند.

در حالت ایدآل همه آدمها از قانون طلایی پیروی می کنند اما متاسفانه ما در جهان ایدآلی زندگی نمی کنیم. تازمانیکه همه آدمها باملاحظه تر شوند، باید بپذیریم که با ما بد رفتار کنند چون هنوز نمی توانند رابطه درستی حتی با خودشان داشته باشند. با دیدی مهربانانه به رفتار آنها نگاه کنید تا اگر آن اندازه که شما با آنها مهربان هستید، با شما مهربان نبودند، ناراحت و ناامید نشوید.

۸. توقع نداشته باشید که همان آدمی بمانند که یک سال پیش بودند.

آدمها برحسب تجربیات و شرایط زندگی شان به مرور زمان تغییر می کنند. همه آدمها هر روز در جنگی سخت دست و پنجه نرم می کنند و هیچکس جز خودشان واقعاً آن را درک نمیکند. پس وقتی میخواهید قضاوتشان کنید، این را به یاد داشته باشید. آدمها را با همه تغییراتی که داشته اند دوست داشته باشید، نه فقط وقتی با ایدآلها و استانداردهای شما همخوانی داشته باشند.

۹. توقع نداشته باشید که همیشه همه چیز را با هم داشته باشند.

توپ ترکش زندگی هرازگاهی به همه می خورد و برای آدمهای مختلف جمع و جور کردن خودشان ممکن است زمان متفاوتی طول بکشد. به دیگران محبت داشته باشید و درک کنید که همه آدمها همیشه همه تلاششان را می کنند. سعی کنید ارزش بیشتری به دنیا و به روابطتان بدهید و سعی نکنید دیگران را در اداره زندگی شان کنترل کنید.

۱۰. اگر خودتان به خودتان عشق نداده اید، توقع نداشته باشید که به شما عشق بورزند.

همه روابط با شما شروع شده و با شما تمام می شود.به همین دلیل اگر می خواهید کسی به شما عشق بورزد، باید اول در خودتان عشق بکارید. اینکه از دیگران برای اینکه با عشقی که خودتان نمی توانید به خودتان بدهید، بمبارانتان کنند استفاده کنید، فقط رابطهای غیرجدی و توام با عذاب خواهید داشت. وقتی رفتار محبت آمیزتری با خودتان داشته باشید، رابطه تان با دیگران زیباتر و غنیتر خواهد بود.

«یادتان نرود که اول عاشق خودتان شوید.»

افراد موفق قبل از خوردن صبحانه چکار می کنند ؟

علم از این استرتژی حمایت می‌کند. در آخرین دستاورد پروفسور روی باوم‌مایستر (Roy Baumeister)، استاد دانشگاه فلوریدا، می‌بینیم که اراده مثل عضله‌ای است که اگر زیاد مورد استفاده قرار گیرد دچار خستگی می‌شود. به همان اندازه که افراد هنگام عصر احتمال بیشتری برای شکستن رژیم‌های غذایی خود دارند، کنترل نفس و ضعف تصمیم‌گیری هم در آخر روز ضعیف‌تر می‌شود. از طرف دیگر، صبح‌های زود قدرت اراده بالاتر بوده، افراد خوش‌‌بین‌تر بوده و برای مقابله با کارهای چالش‌انگیز آمادگی بیشتری دارند.

دوست دارید بدانید که کارفرمایان و مدیران بزرگ درست بعد از بیدار شدن از خواب چه می‌کنند؟ در زیر به ۱۲ مورد از فعالیت‌های صبحگاهی آنها اشاره می‌کنیم.

۱. صبح زود بیدار می‌شوند.

افراد موفق می‌دانند که زمان یکی از باارزش‌ترین دارایی‌های انسان است. و بااینکه بیشتر وقت آنها وقتی به سر کار می‌رسند، با تلفن‌ها، میتینگ‌ها و بحران‌های ناگهانی سپری می‌شود، ساعت‌های ابتدای روز دیگر تحت کنترل خودشان است. به همین دلیل است که خیلی از آنها قبل از طلوع خورشید بیدار می‌شوند و تا می‌توانند این زمانی که در کنترل خودشان است را طولانی‌تر می‌کنند.

در تحقیقی که روی ۲۰ مدیر انجام گرفت، ۹۰ درصد از آنها عنوان کردند که قبل از ۶ صبح از خواب بیدار می‌شوند. بعنوان مثال، ایندرا نویی مدیر PepsiCo صبح‌ها ساعت ۴ از خواب بیدار می‌شود و هیچوقت دیرتر از ساعت ۷ صبح سر کار نمی‌رسد. نکته مهم اینکه آنهایی می‌‌توانند روزهای کارامدتری داشته باشند که زودتر بیدار ‌شوند.

۲. قبل از اینکه برنامه کاری روزانه به سراغشان بیاید، ورزش می‌کنند.

مهمترین فعالیت صبحگاهی افراد قدرتمند ورزش است، چه ورزش کردن در خانه و چه رفتن به باشگاه ورزشی. اورسلا برنز، مدیرعامل Xerox، یک ورزش یک ساعته برای خود تنظیم می‌کند که ساعت ۶ صبح شروع می‌شود. از طرف دیگر استیو مورفی مدیرعامل Christies از صبح‌های خود برای تمرینات یوگا استفاده می‌کند.

باید بدانید که این افراد، افرادی بسیار پرمشغله هستند، پس اگر برای ورزش کردن وقت می‌گذارند به این معنی است که خیلی مهم است. جدا از اینکه ورزش کردن در صبح باعث می‌شود عصرها برای این کار وقت کم نیاورید، یک ورزش صبحگاهی به کاهش استرس روز هم کمک کرده، با تاثیر رژیم‌های غذایی پرکالری و چربی مقابله کرده و کیفیت خواب را هم تقویت می‌کند.

۳. روی یک پروژه کاری بسیار مهم کار می‌کنند.

ساعات آرام صبح زمانی ایدآل برای تمرکز بر روی پروژه‌های مهم کاری هستند، بدون اینکه کسی حواسشان را پرت کند. گذراندن این وقت در ابتدای روز باعث می‌شود قبل از اینکه دیگران (بچه‌ها، کارمندان یا رئیس) توجه و تمرکزتان را برهم بزنند، با تمرکز حواس بیشتر کار کنید.

دبی مویسیچین، که استراتژیست تجاری است و در روز باید با میتینگ‌ها و تماس‌های پشت سر هم دست و پنجه نرم کند، می‌گوید با این وضعیت قادر نبوده است هیچ کار مفیدی را پیش ببرد و به همین دلیل صبح‌های زود خود را برای رسیدگی به پروژه‌های خود اختصاص داده است و هر روز خود را روی یک پروژه مهم می‌گذراند.

۴. روی یک پروژه شخصی مهم کار می‌کنند.

وقتی کل روز مجبور باشید در جلسات مختلف کاری شرکت کنید و شب که به خانه می‌آیید با وجود خستگی و گرسنگی تازه باید ببینید که برای شام باید چه کنید، نوشتن رمان یا انجام یک کار هنری خیلی دور از ذهن به نظر می‌رسد. به همین دلیل است که بسیاری از افراد موفق، ساعات ابتدایی روز خود را برای کار کردن روی پروژه‌های شخصی خود، کارهایی که دوست دارند و از انجام آن لذت می‌برند، استفاده می‌کنند.

شارلوت واکر، معلم تاریخ، می‌گوید که ساعات بین ۶ تا ۹ صبح خود را روی نوشتن کتابی درمورد سیاست‌های مذهبی غرب افریقا می‌گذراند. قبل از اینکه با مسئولیت‌های تدریس روزانه مشغول شود، فرصت دارد که مقالات مختلف را مطالعه کرده و چندین صفحه به کتاب خود اضافه کند.

۵. اوقاتی خوب را با خانواده‌شان می‌گذرانند.

خیلی‌ها ممکن است شام را از برنامه غذاییشان حذف کرده باشند و به همین دلیل افراد موفق از صبح‌ها برای وقت گذراندن با خانواده، چه با خواندن داستان برای فرزندانشان باشد یا کمک به درست کردن یک صبحانه عالی، می‌گذرانند.

جودی روزنتال، برنامه‌ریز مالی در نیویورک، صبح‌ها بهترین وقتی است که با دخترش می‌گذراند. در این زمان به او کمک می‌کند لباسش را بپوشد، تختش را مرتب کند، و خیلی وقت‌ها هم با هم نقاشی می‌کشند. بعد با هم صبحانه را آماده کرده و می‌نشینند و موقع خوردن صبحانه با هم گپ می‌زنند. برای او این ۴۵ دقیقه صبحگاهی ارزشمندترین ساعات روز هستند

۶. با همسرشان ارتباط برقرار می‌کنند.

افراد موفق بخاطر اینکه شب‌ها بخاطر مشغله آن روز حسابی خسته هستند و وقت زیادی هم باید صرف آماده‌سازی شام و دیدن تلویزیون کنند، ارتباط با همسرانشان را برای صبح می‌گذارند.

چه چیزی بهتر از یک رابطه‌جنسی بعد از بیدار شدن می‌تواند به شما برای کل روز انرژی دهد؟ از این گذشته، داشتن ارتباط جنسی منظم شما را باهوش‌تر کرده، درآمدتان را بالاتر برده و کالری‌سوزی هم می‌کند.

خیلی از افراد موفق حتی اگر ارتباط جنسی هم با همسرشان برقرار نکنند، صبح‌ها برای حرف زدن با آنها وقت می‌گذارند. بعنوان مثال، مدیرعامل BlackRock هر روز صبح با همسرش به پیاده‌روی رفته و از این زمان برای صحبت کردن با هم درمورد زندگی، مسائل مالی، امور خانه و برنامه‌های هفته پیش رو استفاده می‌‌کنند.

۷. قرار ملاقات‌هایشان را برای صبحانه تنظیم می‌کنند.

مخصوصاً اگر بخواهید شام را به خانه برگردید، صبح‌ها وقتی عالی برای وقت ملاقات است. علاوه‌براین، گذاشتن این قرار ملاقات‌ها برای صبحانه بسیار بهتر از ناهارهای پرمشغله است.

کریستوفر کالوین، وکیل پایه یک نیویورکی، چهارشنبه‌های خود را به این مسئله اختصاص داده است و روزهای دیگر به پیاده‌روی می‌رود.

۸. برای پاک کردن ذهنشان مدیتیشن می‌کنند.

آدم‌های موفق همان‌قدر که از خودشان انتظار دارند از دیگران هم انتظار دارند. به همین دلیل قطع ارتباط با برنامه کاری روزانه‌شان و آرام کردن ذهنشان کار بسیار سختی است. آنها قبل از اینکه از خانه بیرون بروند، خودشان را وقف یک تمرین معنوی مثل مدیتیشن یا نماز می‌کنند تا بتوانند خودشان را برای مشغله‌های آن روز متمرکز کنند.

مانیشا تاکور، مدیر شرکت MoneyZen wealth Management، برای پاک کردن ذهن خود از مدیتیشن استفاده می‌کند. او دو جلسه ۲۰ دقیقه‌ای در روز را صرف اینکار می‌کند، یکی قبل از صبحانه و دیگری شب‌ها قبل از خواب. او در این تمرین بر روی تنفس خود تمرکز کرده و شعاری را در ذهن خود تکرار می‌کند.

۹. چیزهایی که بخاطر آن شکرگزار هستند را یادداشت می‌کنند.

ابراز قدرشناسی یک راه خوب دیگر برای متمرکز کردن خودتان و ایجاد دیدگاهی عالی برای خود قبل از رفتن به محل‌کار است. نوشتن آدم‌ها، مکان‌ها و فرصت‌هایی که برای آن شکرگزار هستید، فقط چند دقیقه از وقتتان را می‌گیرد اما تغییری فوق‌العاده در رویکرد شما نسبت به زندگی ایجاد می‌کند.

وندی کای، دکتر داروشناس، می‌گوید که زمانی از صبح‌های خود را صرف ابراز قدرشناسی، درخواست راهنمایی و الهام‌ گرفتن می‌کند. بعد وقتی سر کار می‌رسد، دیدی شفاف پیدا کرده است.

۱۰. برنامه‌ریزی روزانه‌شان را انجام می‌دهند.

برنامه‌ریزی از قبل برای روز، هفته یا ماه ابزار مدیریت زمانی بسیار عالی است که باعث می‌شود روال امور از دستتان خارج نشود. استفاده از صبح‌ها برای فکر کردن از بالا به زندگیتان به شما کمک می‌کند بتوانید اولویت‌بندی‌تان را راحت‌تر انجام داده و خط سیر زندگیتان را مشخص کنید.

کریستین گالیب، مدیر بانک هر روز ساعت ۵ صبح از خواب بیدار می‌شود. در روزهای هفته اول ورزش می‌کند، کمی کتاب می‌خواند و بعد قبل از درست کردن صبحانه کارهای آن روزش را مرور می‌کند. او می‌گوید این برنامه‌ریزی صبحگاهی باعث می‌شود کنترل بهتری روی روز خود داشته باشد.

۱۱. ایمیل‌هایشان را چک می‌کنند.

بااینکه متخصصین مدیریت زمان اعتقاد دارند تا می‌توانید باید چک کردن ایمیل را کنار بگذارید، اما خیلی از افراد موفق روزشان را با چک کردن ایمیل‌هایشان شروع می‌کنند. خیلی سریع صندوق ایمیل‌های رسیده‌شان را نگاه می‌کنند تا ببینند ایمیل مهمی دریافت کرده‌اند که نیاز به پاسخ فوری داشته باشد یا خیر و ایمیل‌های مهمی که نیاز به باز بودن فکر دارد را در آن زمان می‌فرستند.

بعنوان مثال، گرتچن رابین، نویسنده کتاب “The Happiness Project”، هر روز ساعت ۶ از خواب بیدار می‌شود، درحالیکه خانواده‌اش ساعت ۷ از خواب بیدار می‌شوند. او از این یک ساعت برای چک کردن ایمیل‌هایش، برنامه‌ریزی برای آن روز و خواندن روزنامه و سایت‌های خبری استفاده می‌کند. انجام این کارها در ساعات ابتدای روز به او امکان می‌دهد بهتر تمرکز کند و بتواند بهتر از پس کارهای سخت‌تر آن روز برآید.

۱۲. اخبار روز را می‌خوانند.

افراد موفق، چه از طریق خواندن روزنامه باشد و چه چک کردن وبلاگ‌ها و سایت‌های خبری، عادت دارند قبل از صبحانه از اخبار روز مطلع شوند.

بعنوان مثال، ریاست کمپانی GE، جف ایملت، روزش را با کمی دویدن شروع کرده و بعد کمی روزنامه خوانده و VNBC تماشا می‌کند. دیوید راشف رئیس Virgin America هم از صبح‌های خود برای گوش دادن به خبر ورزشی و خواندن روزنامه استفاده می‌کند.

این باعث می‌شود که وقتی سر کار رسیدند، خیلی خوب از اتفاقاتی که در جهان می‌گذرد مطلع باشند.

آنچه افراد موفق هرگز نمی گویند!

:افراد موفق هرگز نمی گویند

چرا بعضی افراد از بقیه موفق تر هستند؟ چرا بعضی افراد احساس موفق بودن می کنند و بعضی دیگر حس می کنند غرق در روزمرگی کاری شده اند؟ جواب در واژگان آنها نهفته است. درست است که واژگانی که شما بکار می برید به شدت به حالت روحی شما و دید شما به زندگی شخصی و حرفه ای بستگی دارد. در اینجا در مورد جملاتی صحبت می کنیم که افراد موفق هرگز در صحبت هایشان نمی گویند و دلایل آنها را نیز شرح می دهیم :

غیرممکنه !

جمله "این کار شدنی نیست" اصلاً در ذهن آنها وجود ندارد. افراد موفق می دانند که همیشه یک راه حل برای هر مشکلی وجود دارد. گاهی باید خلاق باشید، ولی اصلاً چنین چیزی وجود ندارد که کاری غیرممکن باشد. و وقتی یک هدف آنقدر بزرگ است که رسیدن به آن دشوار به نظر می رسد، آنها هدف را به تکه های کوچکتر تقسیم می کنند. آنها می دانند که با گام های کوچک می توان به قله بلندترین کوه ها دست پیدا کرد .

برام مهم نیست !

علاقه و اشتیاق در خون افراد موفق است. شما هیچ وقت نمی شنوید که افراد مبتکر بگویند "من از شغلم متنفرم!" یا "برام مهم نیست!" اگر شما اشتیاق و علاقه نداشته باشید هرگز نمی توانید بر مشکلات غلبه کنید و برای پیشرفت ریسک بپذیرید، ابتکار به خرج دهید و کسب و کار خود را گسترش دهید .

انقدر سوال نپرس !

افراد باهوش می دانند که چیزی به نام "سوال احمقانه" وجود ندارد. آنها می دانند که به محض اینکه جلوی کنجکاوی گرفته شود و دیگر سوالی پرسیده نشود، ابداع و نوآوری بنیادی پایان می یابد. بعضی از متمایزترین و منحصر بفرد ترین رهبران مانند استیو جابز و جیمز دایسون تیم های خود را تشویق می کردند که دائماً نحوه انجام کارها را زیر سوال ببرند و دانش قراردادی را به چالش بکشند. سوالات محبوب آنها این سه سوال بودند: "چرا؟" "چرا نه؟" "چه می شد اگر؟ "

چرا من باید این کارو انجام بدم؟

در هر کسب و کاری به خصوص در کسب و کارهای رو به رشد ، چندین و چند نفر باید چندین و چند کلاه به سر بگذارند. از آن مهمتر افرادی که داوطلبانه فاصله ها را شناسایی می کنند و خودشان این فواصل را پر می کنند اغلب آنهایی هستند که بیشتر شناخته می شوند و مسئولیت ها و تیم های خود را گسترش می دهند و در نهایت چیزی واقعاً شگفت انگیز می سازند. ولی جمله "این کار من نیست که انجامش بدم" جمله ای نیست که آنها بگویند . من فکر نمی کنم درست باشه که نحوه انجام کارها رو تغییر بدیم

افراد موفق همیشه نحوه انجام کارها را به چالش می کشند. آنها روش های بهتر، سریعتر و مؤثرتر برای انجام وظایف و اجرای استراتژی های درست می یابند . آنها خودشان را به سمت حوزه هایی هل می دهند که شاید برایشان راحت نباشد، ولی در آن حوزه ها می توانند به رشد و ترقی ادامه دهند و به تیم های خود کمک کنند تا روی خط پیشرفت بمانند. آنها درک می کنند که این تغییر لازم و ضروری است و اینکه راحت و آسوده به مسیر قبلی ادامه دهند، آنها را به موفقیت ماندگار نمی رساند .

ممنون، ولی من نظر کسی رو نخواستم

برای آنکه فردی واقعاً موفق شود، باید از تجربه های جدید، ایده های نو و چشم اندازهای جدید استقبال کند. فرد همیشه باید نسبت به بازخورد و نظرات دیگران روی باز نشان دهد. افرادی که دائماً نسبت به بازخورد روی باز نشان می دهند نه تنها از سوی تیم ها و همکاران خود مورد احترام قرار می گیرند، بلکه شانس ارزشمندی برای نگاه کردن به خودشان از دیدگاه دیگران می یابند. هیچیک از ما کامل نیستیم و همیشه می توانیم از بازخوردهایی که می گیریم استفاده کنیم و رشد کنیم. در پایان روز باید خودتان باشید و شاید چیزهایی در شما وجود داشته باشد که بخواهید آنها را عوض کنید .

اگه شکست خوردیم چی؟

شکست بخشی از کسب و کار است. جیمز دایسون قبل از آنکه جاروبرقی بدون کیسه معروفش را اختراع کند، 5126 بار شکست خورد. توماس ادیسون قبل از اختراع لامپ 10000 بار شکست خورد. برای آنها شکست فقط پله محکم دیگری برای نزدیک شدن به هدف بود و راهنمایی ضروری دیگری بود تا بدانند که چه کاری را نباید انجام دهند. افراد موفق از شکست خوردن نمی ترسند. آنها می دانند که وقتی شکست می خورند فقط مسئله زمان مطرح است و این مانع از آن نمی شود که آنها دست از ابتکار و امتحان کردن چیزهای جدید بردارند .

من بهتر می دونم !

چیزی به نام مرد خودساخته وجود ندارد. پشت هر فرد موفقی یک تیم باهوش وجود دارد. موفقیت یک ورزش تیمی است. درست کردن یک تیم عالی بدان معناست که شما اعتراف کنید که همه چیز را نمی دانید و از افرادی کمک بگیرید تا حفره های خالی دانش، تجربه و دیدگاه شما را پر کنند و به آنها اعتماد کنید تا به شما در ساختن چیزی فوق العاده کمک کنند .

ولی این کار خیلی سخته

افرادی که در زندگی خود به بیشترین موفقیت دست می یابند هرگز در موقعیت های مهم راه آسان را نمی روند. آنها علاقه، پشتکار و جسارت شکل دادن به مسیری جدید را دارند. اول شدن و فتح مسیرهای نو هرگز آسان نبوده است. و گاهی شما باید از اشتباهات و موفقیت های دیگران درس بگیرید تا به شکل دهی به مسیر خودتان کمک کنید. ولی در پایان روز وقتی آن لحظه مهم و حیاتی می رسد که باید سرنوشت خود را بسازید، افراد موفق هرگز آسان ترین راه را انتخاب نمی کنند .